دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

Empyrium - The Days Before The Fall

Bright were the days and fiery the sun

 The nights were soft and cloudless the silent welkin hung

 And winds did laze in forests and all was filled with airy sweetness -

 In days before the fall

  

Light were our hearts and notions were young

 The times were full of magic and secret songs unsung

 And winds did laze in forest and all was filled with airy sweetness -

 In days before the fall

 

Asleep is the past now autumn is grey

And silently we wallow in memory of the day

When winds did laze in forests and all was filled with airy sweetness -

In days before the fall


 

روز ها روشن بودند و خورشید فروزان

شب ها لطیف بودند به پذیرایی آسمانی بی ابر

باد ها در جنگل می خرامید و همه چیز را از شیرینیِ هوا سیراب میکرد

در روز های پیش از خزان ...

 

تصویر ها جوان بودند و قلب ها روشن

لحظات جادویی بودند پر از نغمه های ناخوانده

باد ها در جنگل می خرامید و همه را از شیرینیِ هوا سیراب میکرد

در روز های پیش از خزان ...

 

گذشته، خفته است و اکنون پاییز خاکستری است

و ما بی صدا در خاطره ای از فلان روز می غلتیم

آنگاه که باد ها وزیدند و همه را از شیرینی سیراب کردند

در روز هایی پیش از خزان ...

 

 

 

 

[ دو شنبه 11 مرداد 1400برچسب:, ] [ 1:41 ] [ علیرضا ] [ ]


Summoning - mirklands ترجمه

Good bye, proud world! I'm going home

Thou art not my friend, and I'm not thine;

Long through thy weary crowds I roam;

Long I've been tossed like the driven foam

But now, proud world! I'm going home

 

I am going to my own hearth stone

Bosomed in yon green hills, alone

A secret nook in a pleasant land

Whose groves the frolic fairies planned

 

Good-bye to Flattery's fawning face

To Grandeur, with his wise grimace

To frozen hearts, and hasting feet

To those who go, and those who come

Good-bye, proud world, I'm going home


 

بدرود ای دنیای مغرور!

من راهیِ خانه ام

تو یار من نیستی، و من یارِ تو

مدت ها میان جمعیتی خسته سرگشته بودم

مدت ها، همچون کفی بر آب سرگردان بودم

اما اکنون، ای دنیای مغرور! راهیِ خانه ام

 

راهی منزلگاه خویشم

که تنها، میان تپه هایی سرسبز مخفتی گشته

گوشه ای در میان زمینی دلنشین

که بیشه هایش همان زیبایِ شادِ محبوب است

 

وداعی با صورتِ زیبای تملق

و شکوه، با تظاه خردمندی اش

وداعی با قلب های یخ زده، و پا هایی عجول

با آنان که میروند، با آنان که می آیند

 

بدرود، ای دنیای مغرور، من راهیِ خانه ام..

[ جمعه 28 آذر 1399برچسب:Summoning, With doom we come, mirklands , Lyrics, ترجمه, ترجمه اشعار , متال, ] [ 1:19 ] [ علیرضا ] [ ]


Becoming

 

But am I not ready

To see

Beyond the matrix

And surrender

To the magnificence of my own being and embrace immortality?

 

Cold water

Lands upon my face

Drowning my thoughts and my flesh it does

Purify

 

Tonight we roam in absolute darkness

Guided only by the light within

Radiating


 

اما آیا هنوز آماده نیستم

تا ورای این پیله را ببینم؟

و تسلیم شوم

مقابل شکوه خود

و بپذیرم 

ابدیت را؟

 

آبی خنک بر صورتم می شیند

افکارم را غرق می کند

و جسدم را 

تطهیر میکند

 

امشب ما در تاریکی مطلق پرسه می زنید

و جز نوری که از درون می تابد

راهنمایی نیست

[ چهار شنبه 12 آذر 1399برچسب:, ] [ 1:26 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - Pale tortured blue ترجمه

 

Draconian 

Sovran (2015)

03.Pale tortured blue 

 

On my naked back
A dance of the nocturnal sun
The tall grass crawls around me;
In adoration bowing
Can I find you in your dark?
Can you find me in your heart?

خورشیدِ شامگاهی بر پشت عریان من می رقصد

سبزه های بلند با رکوعی از سر ستایش

در اطرافم می خزند

آیا میشود تو را در این تاریکی پیدا کنم؟

آیا مرا در قلبت می یابی؟


There's a fallen statue in the wilderness
It has found its way to your dreams
Haunting the waking hours
In nights' color with eyes like rain

آنجا در بیشه ها تندیسی افتاده است

که به رویاهایت راه یافته

و در رنگ شب

و با چشمانی همچو باران

ساعت های بیدارت را شکار میکند

 


The shades beseech you
My love increases you
And summer freezes you into me...
The cold fire suits you!
A pale tortured blue blistering through

سایه ها التماست میکنند

عشق تو را بالا می نشاند

و تابستان تو را به سرمای درون من میکشد

آتش سرد همراهیت میکند

و زخمی آبی رنگ، رنجیده و رنگ پریده، در جانم فرو میرود


A lifeless lover was the high mountain
Where we tried to reach the stars,
The moon, the ways beyond
It was the purest love of all...

عاشقی بی جان، آن کوه بلند بود

همانجا که خواستیم به ستاره ها

به ماه

و راه های پیش رو دست یابیم

و این، زلال ترین عشق ها بود..


I will raise a statue in the wilderness
It will find its way to your dreams
This will haunt you forever
In nights' color with eyes like rain

من تندیسی در این بیشه ها می سازم

 که به رویا هایت راه خواهد یافت

و برای همیشه

در رنگی از شب و با چشمانی همچو باران

به دنبالت خواهد گشت

 

Yet I collect the stars you wept,

Keeping them as my own
To be lost in your eyes
For all the sadness that we kept

با این وجود، همچنان ستاره هایی که گریستی را جمع میکنم

و آنها را برای خود نگه‌میدارم

تا خود را در چشمانت جا بگذرام

به [تلافی] همه غم هایی که داشتیم..


And I fail to realize it's you...
The cold suits you!
A pale tortured blue blistering through

و من نمیفهمم که این تویی

سرما تو راهمراهی میکند

و نوری آبی، رنجیده و رنگ پریده، در جانم فرو میرود


When there's peace within myself
And everything else
A pale tortured blue blistering through

 

وقتی درون من آرامشی است

و یا هر چه!

رنج دیده و رنگ پریده

نوری آبی درجانم فرو می‌رود،،

[ پنج شنبه 15 خرداد 1399برچسب:Draconian - Pale Tortured Blue, Pale Tortured Blue, Draconian, ترجمه, ] [ 1:51 ] [ علیرضا ] [ ]


Empyrium - Lover's grief ترجمه

 

O gothic moon thy shine encharmest me tonight

Bereavest me of sleep, makest me wander under thy light

Thou letst abloom my heart until the very last of thy ray

Shine, bereaver of sleep, ere black clouds hide thee away....

 

آه ای ماه وهم انگیز که درخشیدی و شبانه دل بردی از من

خواب را از چشمم ربودی، مرا زیر نورت آواره کردی

بگذار تا واپسین انوارت جملگی در دلم شکوفه زنند

بدرخش ای غارتگر خواب ها،بدرخش از زیر ابر های سیاه...

 

I know this can't be eternal!

No love hath ever conquered the borders of time!

No beauty is everlasting, not even thine!

But o how I wished your heart would fore'er be mine...

میدانم این ابدی نیست!

هیچ عشق را توان فتح مرز های زمان نیست!

هیچ زیبایی جاودان نیست، حتی اگر مال تو باشد!

آه اما آرزو کردم قلبت تا ابد مال من باشد...

 

Thy eyes caress myself to endure these painful lies...

The moon's arsistance makest me ask...

Why can't we be stars?

دلم به نوازش چشمانت رضا داد بر تحمل این دروغ های دردناک...

و ماه با پافشاری مجبورم کرد بپرسم

چرا نمی توانیم ستاره باشیم..؟

 

Stars that shine forever...

Stars that unite with the night...

ستاره هایی که تا ابد میدرخشند..

ستاره هایی که با شب یکی می شوند...

 

At the horizon the dark stormclouds of sorrow have gathered their might

Neither the moon nor the stars reveal their light this night...

And rain keeps falling, pouring down into my soul

While wild weeping clouds enwrapp me with their woe

و میبینم که در افق، ابر های طوفانی و تیره ی اندوه قدرت میگیرند

امشب نه از درخشش ستاره ها خبری هست و نه از مهتاب

و باران همچنان می بارد، و در روحم می چکد

و ابر های گریان وحشی مرا با اندوهشان در آغوش میکشند..


 

 

why can't we be stars....

why can't we be stars....

 

[ جمعه 20 دی 1398برچسب:Lover\'s grief, Empyrium, Empyrium - Lover\'s grief, ترجمه, ] [ 3:54 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - The Marriage Of Attaris

 

Draconian

Sovran

9. The Marriage Of Attaris


 

You cannot hide from a grace already perceived

That’s a fierce grace indeed

And you cannot hide a tree that is growing

Valiantly stretching for the stars

Angles weep as they count your scars

 

تو قادر نیستی بعد از درک یک زیبایی، از آن پنهان شوی

و آن، قطعا زیبایی سترگی است

 

و قادر نیستی درخت جوانی

 که شجاعانه در پی ستاره ها دست دراز کرده را

 پنهان سازی

 

فرشتگان اشک می ریزند

درحالی که زخم هایت را می شمارند

 

These rivers of blood

Fields scorched to ash

Lament of life; a love song

We all share our sorrows

In light suspended

Smiling at the ever dying sun

 

این جویبار های خون

و زمین های سوخته به خاکستر

مرثیه ای بر زندگی؛ یک شعر عاشقانه

ما همه ی اندوهمان را سهیم هستیم

و زیر نوری بی جان

رو به خورشیدی لبخند میزنیم که تا ابد غروب میکند

 

Flakes of snow are melting

On the top of your eyes

Shedding heaven’s tears

The tracks we left

Almost buried now

برف ها روی چشمانت آب میشوند

و اشک های بهشت را جاری میسازند

رد پاهایمان که ترکشان کردیم

تا کنون حتما دفن شدند

 

This is a beautiful place

Here Cassiel wedded winter

So man could grieve

So man could see

These trees are dark and old

In solitude unified

Licking the ground

Tasting the rough cold wind

So man could breath

These trees are dark and old

In solitude unified

Licking the ground

Tasting the rough cold wind

So man could breath



اینجا مکان زیباییست

اینجا زمستان عروس فرشته ی اشک ها شد

تا انسان بتواند غم را تاب بیاورد

تا انسان بتواند ببیند

این درختان تیره و پیرند

و در تنهایی متحد

زمین را می لیسند

باد تند و سرد را می چشند

تا انسان بتواند نفس بکشد

 

There’s no masquerade in your silence

Just pages filled of winter

The seed of ascendance are hiding

Let’s drench the hours!

در سکوت تو هیچ نقابی نیست

تنها صفحاتی است لبریز از زمستان

دانه های صعودمان پنهان میشوند

بیا ساعت ها را بخیسانیم!



These wastelands of dusk

Oceans bled and barren

Lament of life; a love song

The only death awoken

A fear of transcendence

Keeps us from the rapture of one

این بیابان های غروب

اقیانوس های خون آلود و بی ثمر

مرثیه ی زندگی؛ یک شعر عاشقانه

تنها مرگی که زنده است

ترس از برتری

ما را از خلسه و حیرتش باز میدارد

 

And the blood of the sphere

It emptied their mouths

Drowning the world

و قدرت خون

دهان هایشان را خالی

و جهان را غرق کرد

 

Hammer me down as pillars

Veiled from creation unchanging

Patching the holes and the cracks

Tightening the rope around your necks

And we see mankind aimlessly breeding

Desperately bleeding

Erasing you, erasing me from here

مرا همچو ستون هایی به زیر بکوب

و از مخلوقی تغییر ناپذیر پنهان کن

درحالی که چاک ها و روزنه ها را میبندی

و طناب را دور گردنت سفت میکنی

 

و انسان ها را مینگریم که بی هدف میزایند!

و بی امید خونریزی میکنند

تو را از یاد میبرند

و مرا از اینجا پاک میکنند

 

So tired, so tired…

I need to feel the freezing blue

Leave me here!

Let the coming of spring

Carry me back to earth

Leave me here!

خسته ام.. خیلی خسته ام..

میخواهم آن آبیِ سرد را احساس کنم

اینجا مرا رها کن

بگذار آمدن بهار

مرا به زمین بازگرداند

اینجا رهایم کن

 

 

 

[ جمعه 3 آبان 1398برچسب:, ] [ 13:37 ] [ علیرضا ] [ ]


Clouds - forever and a day

Clouds - Forever And A Day

Dor lyrics


  

اشک ها جاری می شوند

خاطرات ناگفته مانده

شعله ها آسمان را لمس میکنند

و سکوت دوباره حاکم می شود

 

و من کیستم -  که سوال کنم؟

و من کیستم – تا در خودم دنبال جواب باشم؟

در قلب خالی خودم

که کنون دفن کردم

 

هیچ کس پیدایش نخواهد کرد

 

چه دیر است برای التیام روح شکسته ام

و هر تکه

و تک تک ترک هایش

 

من تسلیم شده

و همه ی این زندگی را رها خواهم کرد

 

دیدگانم تا ابد بسته اند

تا ابد، و یک روز

من روحم را از هم دریده

و به هم خواهم بست

دوباره و دوباره و دوباره

 

وقت خداحافظی است

با دستانی دراز به دعا

بر کنار قلب شکسته ام راه میروم

دوباره راه تو را می جویم -چه،  گم شده ام

 

هیچ نمیدانم

جز چیزی که درونم حس کردم

 

اندوه

دوباره غالب میشود

 

من اینم – یک تنها

صدای خنده ها چه تلخ بودند همیشه

آشکارا درحال مرگ بودم

و همه چه شک داشتند

 

روح من  گم شده است..

 نتیجه تصویری برای ‪clouds dor‬‏

[ شنبه 6 مهر 1398برچسب:, ] [ 23:51 ] [ علیرضا ] [ ]


insomnium - In the halls of awaiting

  

Insomnium - in the halls of awaiting

در تالار های انتظار

 

 

Evening full of grandeur, skies tinged with red

غروب سرشار از عظمت، آسمان ها آغشته به قرمزند

Mountains crowned with crimson, treetops with scarlet blaze

کوه ها تاج و درختان شعله هایی سرخ به سر دارند

As the dusk is falling, night settles in

با سقوط تاریک و روشن غروب، شب وارد میشود

Stars slowly come out, moon glides skywards

ستارگان به آرامی بیرون آمده و ماه در سرتاسر آسمان می لغزد

...Still cheerless is in my soul, my heart filled with cares...

... هنوز درون روح من افسرده و قلبم سرشار از اندوه است..

 

Longing for the misty shores, weather-beaten strands so poor

در پی سواحل مه زده، فقیرانه به خود می پیچم

Where the weeping sky archs over water calm

جایی که آسمانِ گریان روی آرامش آب خم می شود

Pining for primeval woods, murky shade of leafy roof

در این بیشه های کهن به دام افتاده ام، زیر سایه های تاریک سقفی از جاس برگ 

Where the silent trees arch over our path

جایی که درختانِ خاموش و بی صدا روی جاده‌مان خم می شوند

 

Do you walk in mourning, still wear the grief

آیا تو در ماتم راه می روی .. همچنان لباسی از غم بر تن داری..

Raiment of sorrow, remembrance of me

جامه ای از اندوه .. یادگاری از من ..؟

Through the years of bleakness, winters of bitter cold

در سال های نومیدی، زمستان های سرمای تلخ

Will you not forget me, forsake my soul

آیا تو مرا فراموش و روحم را رها نمی کنی؟

...Low-spirited is my song, downhearted my tune...

نوای من بی روح و صدایم شکسته است ...

 

Beyond enchanted sea, wistful is my sleep

خواب من، ورای دریای مسحور، در انتظار است

Darkness by my side, through the dreary night 

در این شب غمناک، تاریکی کنارم است

Will you follow me, through eternity

آیا تو در ابدیت دنبالم می آیی..

To another world, to the quiet halls

سوی جهانی دیگر.. سوی تالار های بی صدا ..؟

 

I've lost my way in the dark, strayed apart from my love

من در تاریکی راهم را گم کرده و از عشقم دور گشته ام

I've faced the demons of might, passed away into shades

من با شیاطینی سترگ روبرو شده و درون سایه ها فرو رفته ام

 

Long are lonely years, slowly pass these days

سال های تنهایی دراز است و این روز ها به کندی می گذرند

In undying land, in the divine ligh

در سرزمین بی مرگ .. در نور مقدس

Where I wait... in the dark

جایی که من انتظار می کشم... در تاریکی

 

The black of the night turns to dusk of the dawn

سیاهی شب به گرگ و میش سپیده دم بدل می شود..

Through the mist now shines the fairest light of all

حال درون مه، لطیف ترین نور ها می درخشد

The caress I've waited for eternity

نوازشی که من برای ابدیت انتظار کشیده ام

Into the shades, together we fade

باهم درون سایه ها محو می.شویم ...

 

 

 

 

:'(

این شعر پر از زیباییه ....

:'( 

چیزی نمیگم...

[ شنبه 6 مهر 1398برچسب:, ] [ 1:6 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - No Greater Sorrow

اندوهی بالا تر نیست


 

I am bewildered by this cruel fate -
Clouding my judgement.
Sowing the seeds of life in soil of ruin...
The winds feel silent and kissed Death's wings.
 
 
من از این تقدیر ظالمی که جلوی قضاوتم را گرفته، سردرگمم
درحالی که دانه های زندگی را در خاکی از ویرانه ها می کارم
باد ها سرشار از سکوتند
گویا بال های مرگ را بوسیده اند! 
 
It's colder than before, still the winter's passed
And springtime haste fully took all it came for.
Often I stare at the clouds drifting by, imagining you there -
Like formations of a dream adrift from me.
 
 
هوا سرد تر از قبل است، با این وجود می‌دانم که زمستان گذشته است 
و بی صبری تابستان همه آنچه را برایش آمده بودیم، با خود برده است
و من مدام به ابر های گذرا خیره میشوم
و تو را آنجا تصور می کنم
همچو آرایشی از یک رویا که از دیدگانم دور می شود.. 
 
The moments are gone but you remain,
If we had wings we would leave the seasons behind -
Escaping this quiet shroud always haunting us.
We sleep now in the ashes blowing in the wind.
 
 
لحظات سپری گشته و رفته اند اما تو باقی میمانی.. 
اگر بال  داشتیم این فصل ها را رها می‌کردیم 
از این جامه ی بی صدا که مارا فرا گرفته می گریختیم
ولی اکنون ما در این خاکستر های جاری در باد، خفته ایم.. 
 
 
There is no greater sorrow than to recall happiness in times of misery
 
 
هیچ اندوهی بالا تر از یاد آوری شادی ها در زمان غم نیست.. 
 
And there you are - alone like me;
The mountain I must climb;
The lush garden I fail to nurture...
And when I have nothing to say,
I'll let this slip away.
 
 
و این تویی.. تنها همچو من.. 
کوهی که باید از آن بالا روم
باغ با شکوهی که به طبیعت می‌بازمش
و آنگاه که چیزی برای گفتن ندارم، 
میگذارم دور شود.. 
 
I wonder who we are now - what we're supposed to do
Each day only shadows comfort me and you...
Each day we let it pass and then we die...
As dust fall from heavens fire
 
برایم جالب است که اکنون ما کیستیم.. قرار است چه کار کنیم
هر روز تنها سایه هاست که من و تو را آرام میکند…
روز ها را سپری میکنیم و میمیریم
در حالی که از آتش بهشت، غبار فرو میریزد 
 

 

[ جمعه 1 شهريور 1398برچسب:, ] [ 1:14 ] [ علیرضا ] [ ]


Forest stream - The crown of winter

Forest Stream - The Crown of Winter 

تاج زمستان


 بمان..

درحالی که افسانه ها به واقعیت می پیوندند

در میان برف های پاک

که قاصدان اویند

در رویایی فرو میروی

رویایی از اتفاقات گذشته

گذشته های خیلی دور..

 

من تو را در طلوعی بهاری دیدم

تا باز درغروبی پائیزی ملاقاتت کنم

و بر این آشفتگی ناگهان فائق آیم

این اشتیاقی زیبا از قلب لرزانم

 

تا آرام بایستم، خوشنود از فراموشی

در طراوت سرمای مسحور کننده ات نفس بکشم

و این دوست داشتن شدید و عجیب را حس کنم

 تو این جبر را عطا کنی و من نگاه کنم

 

این برف آرام و موقر که مرانهان کرده 

 آشکار میکند

که مرگ را اینجا راهی نیست

ومن دور از زمین گم شده ام

بلکه بتوان پیدایم کرد

میان ستارگانی نا شناخته

 

من تنها نیستم

از بین آنان که سوی عظمت این شب راهی اند

تصمیم با توست، پس آیا به من ملحق می شوی؟

ما میتوانستیم، اگه شجاعتش را داشتیم، بر این بلندی فائق آییم...

 

 

لطفا برو با من برقص

پیش از آنکه در خواب روم

و مرا کلامی بیاموز

از زبان بی همتایت

چه، تنها کسی هستی که

میخواهم حرف بزنم

آرزو دارم حرف بزنم

دوست دارم حرف بزنم

با او..

نه! صبر کن! محکومم حرف بزنم

 

تاج را بیاور!

تاج را بیاور!

برای شاهزاده ی این محنت

زیر درخشش نور های شمالی

تا پادشاهی حقیقی شود

و تا پایان جهان کسی را یارای مقابله با او نباشد

او که زمانی سر بریده شد-

تا ابد بر تخت باشد

 

من قلبم را بر چشمانم باز میکنم تا ببیند

این آسمان ها میگریند و تیره میگردند

به نظر امروز نتوانستم دلیل واقعی را پیدا کنم

که مرا بر ماندن راضی کند

 


Stay...
As the Legend comes true...
Among the virgin snows we are Her silent envoys
We make you dream
About what's happened
Long ago
So long ago...
I've seen you off by a vernal sunrise
To meet again in autumn dusk
And overcome with sudden uneasiness
A fine delight of my throbbing heart
Be standing quiet, blessed with oblivion
Inhaling the freshness of your enchanting cold
And feel this strange severe fondness
You grant me captured to behold
These calm and solemn snowfalls
In which I am drowning, revealing
That the death is no more
Being lost from this Earth
I am yet to be found
Among the stars not known
Before
"I am not the only one
Who drifts away into the Might of this Night
The decision's yours so will you join me?
We could, if dared, defeat the Height..."
Please go dance with me
Before I fall asleep
And teach me one more word of
Your perfect tongue...
As you are the only one
I want to talk to
I wish to talk to
I'd like to talk to...
You...
No! Wait... I know.. I'm doomed to talk to...
Bring the Crown!
Bring the Crown!
For a prince of this Misery
In the glow of the Northern Lights
To become a true king...
And till the end of the time He'll dwell unopposed
Once being beheaded – Forever be Crowned...
I open heart for my eyes to see
The skies are crying turning grey
Today I seem to fail to find the decent cause
That would persuade me to stay 

[ سه شنبه 22 مرداد 1398برچسب:, ] [ 2:33 ] [ علیرضا ] [ ]


clouds - the wind carried your soul

 

0.1 - clouds - the wind carried your soul

 

In all this fading pulse

All our waning pulse

Waning soul

Our lapse - exhausting

Only able to rethink

And trace

The meaning of loss.

 

در هر یک از این تپش های بی جان

 همه ی تپش های رو به زوالمان

و زوال روح هایمان

در این سپری شدن طاقت فرسا

فقط قادریم دوباره از نظر بگذرانیم

و دنبال کنیم

معنی فقدان را..

One day forgotten
One life absorbed by grief
One soul carried, carried away
One moment and it's all gone
Still i try to see the names
On wind's enchanted wings
Still i try to breathe
And trace the meaning of Loss

یک روز فراموش شد

یک زندگی به غم سپری شد

 یک روح غارت رفت

چشم بر هم زدی و همه چیز از دست رفت

و من همچنان در جستجوی خواندن نام ها

روی بال های مسحور بادم

همچنان در پی نفس کشیدن

و دنبال کردن معنی فقدانم..

 

01. باد روحت را با خود برد

از گروه "ابر ها"

 

 

[ شنبه 15 تير 1398برچسب:clouds, destin, the wind carried your voice, Lyrics, ترجمه, دووم, ترجمه اشعار clouds, متال, , ] [ 1:4 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - Dusk mariner

Draconian 

Sovran (2015) 

6. Dusk mariner

دریانورد سپیده دم


No light finds me
Perish like the setting sun
No truth defines me
Unburdened like the fallen one

+ هیچ نوری مرا اینجا پیدا نمیکند

و من ضعیف همچو خورشید درحال غروبم

هیچ حقیقتی مرا وصف نمی کند

و همچو شکست خورده ای سبک بارم


I'd give you my love
But it's freezing cold
My lips ever sealed
And the things I have done
Are slowly growing old,
Yet dying to be healed

- من عشقم را به تو میدادم

اما به شدت سرد است

لب هایم مهر سکوت خورده

و کار هایی که کرده ام،

به آرامی پیر می شوند

با این حال برای بهتر شدن میمیرند


No heart guides me
Frozen in the depths below
No fear leaves me
I'm haunted by a distant soul

+ هیچ قلبی مرا راهنمایی نمی کند

درحالی که در اعماق یخ زده ام

و هیچ ترسی مرا ترک نمی کند

به دست روحی در دوردست گرفتارم


She gives me her voice
She gives me her soul
Yet demons in my view
As fear breaks down
I weep to understand
I was already you

- او صدایش را به من می دهد

او روحش را به من می دهد..

با این حال دیدگانم سوی دیو هاست

درحالی که ترس شکست می خورد

من اشک می ریزم تا در نهایت درک کنم

که من همیشه، "تو" بوده ام…


Living in a circle of decay
Where morn remains the night
Under these starless skies
Love's out of sight

- در چرخه ای از پوسیدگی زندگی می کنیم

جایی که اندوه در شب باقیست

زیر این آسمان های بی ستاره

عشق دور از ذهن است


Breathe carelessly,
Be all you feared as a child
See, it's only me
And not the heavens
Coming down on you

+ شجاعانه نفس بکش

آنی باش که در کودکی ترسیده ای [باشی]

ببین، فقط منم!

و نه بهشت

که سویت می آید


No light finds me

هیچ نوری مرا نمی یابد…


She gives me her voice
She gives me her soul
This angel in my view
As fear breaks down
I weep to understand
I was already you

- او صدایش را به من می دهد

و روحش را به من عطا می کند

این فرشته مقابل چشمانم!

درحالی که ترس در هم می شکند

و من اشک میریزم تا در نهایت درک کنم

که همه این مدت من، تو بوده ام


We were living in a circle of decay
Where morn remains the night
Under these starlit skies
Love marks our flight

- ما در چرخه ای از زوال زندگی می کردیم

جایی که شب هایش سرشار از اندوه بود

زیر این آسمان پر فروغ از نور ستارگان

عشق پرواز ما را رهنمون می شود..


Farewell!

بدرود! 


 

...... 

بعد این همه مدت

ینی درست از روز وفات حضرت زینب.. 

اینجا بسته بود

اینجایی که حکم خونه من رو داشت 

مثل یه کلبه آروم و گرم توی یه جنگل تاریک و سرد

ولی مدت ها بود متروک و ویرانه بود

درست مثل قلب من.. 

ولی امشب دوباره اومدم.. 

 

 

این شعر و پست هم نشونه ای باشه برا دوست داشتنت... 

 

درباره شعر : قسمت های + دار توسط خواننده زن (ینی عشقم! که کعرف حضوره!) خونده میشه و قسمت های - دار توسط مرد (اندرس خودمون!) 

که احتمالا تو بار معناییش فرق داره


Swallow the sun - Fragile

Swallow the Sun 

Fragile 


 

I remember her
Dark flowing hair
Eyes like deep blue waters
And her skin so fair

او را به یاد می آورم

با گیسوی تیره و پریشان

چشمان، همچو آب های نیلگون و عمیق

و پوستی لطیف


I remember her
How she used to sing
Melodies so full of sorrow
Dreams in the making

او را به یاد می آورم

که چگونه میسرود

نوا هایی سرشار از اندوه

رویاهایی از ساختن


She was so fragile

او بسیار شکننده و ظریف بود…


Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


I remember her
Delicate beauty
Her eyes so wise and knowing
When she looked at me

او را به یاد می آورم

زیبایی ظریف

چشمانش سرشار از خرد

آنگاه که مرا می نگریست


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


The red haze fading
My vision regaining
And on my arms I see her lifeless body

مه سرخ محو میشود

بینایی ام را باز می یابم

و در آغوشم جسم بی جانش را می بینم


Realizing what I've done
Anguish grips my heart
I close her eyes for the last time and she'll sing no more

درحالیی که میفهمم چه کرده ام

و غم و اندوه قلبم را چنگ میزند

چشمانش را برای آخرین بار می بندم

و اون دیگر نخواهد خواند..


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

 

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم.. 

[ شنبه 7 فروردين 1395برچسب:Swallow the sun, Fragile, Metal, Death, Doom, ترجمه شعر, متال, ترجمه, دووم, دث, آهنگ, شعر, ] [ 1:21 ] [ علیرضا ] [ ]


طمع به قند وصال تو حد ما نبود..

طمع به قند وصال تو حد ما نبود.. 

_____

فرد S نام آشنای ناشناس. .. ممنونم از این حس خوبت..:)

(فقط اقلا فیلد وبلاگ را پر کن)  

_____

With you came the whole of world's tears

The space between the heartbeats Is where I felt you

A small death each and every time 

همراه تو، تمام اشک های جهان به سویم روانه گشت.. 

فضای بین ضربان های قلبم جاییست که تو را حس کردم

هر یک، و تمامی شان، مرگی کوچک... 

 

_____

روز ها؟ هر دقیقه،  اینجا، دنیایی دارد چهار فصل.. 

"و این منم تنها در آستانه فصلی سرد..! "

زیر هجوم نا تمام ثانیه ها.. 

_____

Alone in this empty room of shadows

Alone, filled with memories of nothing

Would you do it again? And remain the same?

تنها در این سرای سایه ها

تنها، سرشار از خاطرات پوچی

میشود دوباره انجامش بدهی؟ و همینگونه باقی بمانی [و تغییر نکنی] ؟   

____

امروز چه روزیست‌؟ 

یادم نمی‌آید..

نمیتوانم به یاد آورم

چند روزی میگذرد از آنی که روز تولد خطابش کردند

من که نمیفهمم .. 

چه روزیست امروز؟ 

نمیفهمم..

راستی حالم خوب است.. 

سلام.

کسی صدایم را میشنود..؟ 

____

Bury my heart

Cover it with the coldest stones

So it will suffer longer

Like I did in your arms

.. Like I did in your arms

قلبم را دفن کن

و آنرا باسردترین سنگ ها بپوشان

اینگونه بیشتر زجر میکشد

همچو من در آغوش تو

همچو من، در آغوش تو...  

 

 

[ یک شنبه 9 اسفند 1394برچسب:, ] [ 1:11 ] [ علیرضا ] [ ]


Clouds - if these walls could speak

Clouds

03. If these walls could speak 


 

shapes
silent and static
there's nothing here but the white
it scares me to close my eyes
this is not how I dreamed
it's not how I had hoped
let me scream
I can't even speak
my mind is a storm
my body is a void
and all who enter now
(return to white)
must fall past this heart
(there are no sides)
bound in the flow
(only direction)
that slowly bleeds ahead
(and destination)
to where silence is king

pain will be no more
touch will be no more
fear will be no more
love will be no more


 

اشکال
سکوت و سکون..


چیزی اینجا نیست.. جز سفیدی
و این مرا میترساند تا چشمانم را ببندم
این، چیزی نیست که رویایش را داشتم
و آنطور که امیدوار بودم…


بگذار فریاد بکشم
حتی نمیتوانم سخن بگویم
ذهن من طوفانیست
جسم من پوجی بیش نیست 
و هر آنکه اکنون وارد میشود
(بازگرد به سفیدی)
باید ورای این قلب سقوط کند
(هیچ وجهی وجود دارد)
اسیر  در حرکت
(تنها جهت)
که خونش به آرامی رو به جلو جاریست
(و مقصد)



و به جایی که سکوت پادشاه است…


درد بیشتر نمی پاید
احساس بیشتر نمی پاید

ترس بیشتر نمی پاید
عشق بیشتر نمی پاید...

Clouds - Doliu (2014)

Artist: Clouds
Title: Doliu
Year: 2014
Genre: Atmospheric Doom Metal

 


Draconian - Pale tortured blue

خوب همونطور که گفته بودم ترجمه شاهکاری به نام sovran رو از Draconian عزیز شروع میکنم

این ترک سوم هست

کمی سبک و سیاق ترجمه رو تغییر دادم.  خواهش میکنم فیدبک بدید براش 


 

Draconian 

Sovran (2015)

03.Pale tortured blue 

 

On my naked back
A dance of the nocturnal sun
The tall grass crawls around me;
In adoration bowing
Can I find you in your dark?
Can you find me in your heart?

خورشیدِ شبانه بر کمر عریان من می رقصد

سبزه بلند در اطرافم در رکوعی از سر ستایش، می خزد

آیا میشود تو را در تاریکی پیدا کنم؟

آیا مرا در قلبت می یابی؟


There's a fallen statue in the wilderness
It has found its way to your dreams
Haunting the waking hours
In nights' color with eyes like rain

آنجا در بیشه ها تندیس افتاده ای است

که به رویاهایت راه یافته

درحالیکه

در رنگ شب و با چشمانی همچو باران،

ساعت های بیدار را شکار میکند

 


The shades beseech you
My love increases you
And summer freezes you into me...
The cold fire suits you!
A pale tortured blue blistering through

سایه ها التماست میکنند

عشق من تو را بالا میبرد

و تابستان تو را درون من منجمد میکند

آتش سرد همراهیت میکند

آبی رنجیده و رنگ پریده ای در جانم فرو میرود


A lifeless lover was the high mountain
Where we tried to reach the stars,
The moon, the ways beyond
It was the purest love of all...

آن کوه بلند عاشقی بی جان بود

همانجا که خواستیم به ستاره ها، ماه و راه های پیش رو دست یابیم

آن زلال ترین عشق ها بود..


I will raise a statue in the wilderness
It will find its way to your dreams
This will haunt you forever
In nights' color with eyes like rain

من تندیسی ای در این بیشه ها خواهم ساخت

و او به رویا هایت راه خواهد یافت

و برای همیشه

در رنگی از شب و با چشمانی همچو باران

اسیرت خواهد کرد..


Yet I collect the stars you wept,
Keeping them as my own
To be lost in your eyes
For all the sadness that we kept

من همچنان ستاره هایی که گریستی را جمع میکنم

و آنها را برای خود نگه‌میدارم

تا در چشمانت گم بشوم

برای [تلافی] همه غم هایی که داشتیم..


And I fail to realize it's you...
The cold suits you!
A pale tortured blue blistering through

و من میشکنم تا بفهمم این تویی….

سرما همراهیت میکند

و آبی رنجیده و رنگ پریده ای در جانم فرو میرود


When there's peace within myself
And everything else
A pale tortured blue blistering through

 

وقتی درون من آرامشی است

و یا هر چیز دیگر

آبی رنجیده و رنگ پریده ای

درجانم فرو می‌رود،،


 

لینک مستقیم موقت  

 http://fs2.filegir.com/noblelord/Draconian-Pale_Tortured_Blue_www.123savemp3.net_.mp3 


Draconian - Rivers between us

Draconian 

Sovran (2015) 

8.Rivers between us 



Where is the world I saw in your eyes?
It lived through the night, then whispered goodbye.
The cuts in your skin and the red in my eyes.
This winter inside is crushing me now.

کجاست آن جهانی که در چشمانت دیدم؟

شب را به زندگی گذراند، پس زمزمه کرد "خدانگهدار".

زخم های روی پوست تو و قرمزی درون چشمان من

این زمستان درون

اکنون مرا می شکنند...


"I am alone, I am scorn, I can't remember to forget you,
I just weather the storm".

من تنهایم..  من عاجزم..  

نمیتوانم فراموش کردنت را به خاطر داشته باشم

فقط طوفان را تحمل میکنم..


The love that I had, it drowned with the tide,
stirring the waters where hearts lay bare.
The cuts in your skin and the red in your eyes.
Enfolding this shame into despair.

عشقی که داشتم،  همراه موج غرق شده

و آب را،  جایی که قلب های عریان خوابیده اند،  متلاتم میکند

زخم های روی پوست تو و قرمزی درون چشمت

این شرم را به آغوش اندور می سپارد


Let me take the noose from our necks and carry us home.
Still so alive, even after you die, transcending with time.
We're just two cripples who fail to belong.

Yes, we are two cripples, but we need to hold on.

بگذار این طناب [دار] را از گردنمان کشیده و به خانه برویم

همچنان زنده ام. حتی پس از مرگ تو. درحال بالا رفتن در زمان

ما تنها دو درمانده ی عاجز از "تعلق" یم

آری. ما دو درمانده ایم. اما میخواهیم صبر کنیم


From this flesh my spirit longs to break away.
Did you ever feel this cosmic circumstance was never enough?
Wake me slowly if ever at all.
Wake me slowly or watch me fall.

روح من در تلاش است تا از این کالبد بیرون برهد

آیا تا کنون حس کرده ای این حال کیهانی هیچگاه کافی نبوده؟

هرچه باشد مرا به آرامی بیدار کن

به آرامی بیدارم کن و یا مرا تماشا کن که سقوط میکنم


The life that I had is gone with the tide (Watch me fall)
Another deception, I whisper goodbye.
The cuts in my flesh, the red in your eyes (Watch me fall).
These demons inside, they die with me now.

آن زندگی که داشتم همراه امواج مرده است

(مرا بنگر که سقوط میکنم)

تزویری دیگر،  و من خداحافظی میکنم

زخم هایی روی جسم من، قرمزی درون چشمان تو

(مرا بنگر که سقوط میکنم)

این اشباح درون،حال همراه من میمیرند... 


 


Draconian - redire ad secessum - The Return to Solitude

Draconian :

redire ad secessum

بازگشت به تنهایی


 

A, mundus facit nos redire, redire ad secessum.
Spesne aliquando veniat animis tenebrosis quae solae ambulant.
آه جهان مرا مجبور به برگشتن میکند..  سوی تنهایی

آیا میشود امید سراغ روح تیره ای که به تنهایی سرگردان  است بیاید؟ 

 

Hear my silent prayer as I weep tonight!
نماز مرا،  امشب که من گریه میکنم، بشنو

 

Dawn gets greyer, thou hast taken flight!
سپیده دم تیره تر میشدو،  تو پرواز کرده ای!


Love abandons the soil, leaves a shade...
It whispers 'goodbye' as we quietly fade... away!
عشق خاک را ترک می گوید،  و سایه ای باقی می گذارد

زیر لب زمزمه میکند "خدا حافظ".  درحالی که ما به آرامی محو می شویم..


Lacrimae ex oculis meis fluunt,
sed crepusculum fletum meum tranquillat.


Please, give us wings to fly!
Without love our world dies... it dies!
به ما بال هایی برای پرواز عطا کن

بدون عشق جهان ما می میرد..  می میرد!


To drown in the cold mournful sea...
So lost here in a world not meant to be... for me!
غرق شدن در این دریای سرد محزون

گم شدن در اینجا، در این جهان،  جایگاه من نبود  

The fading moon cries in vain,
as the rising sun reflects my pain.
We sail on seas of guilt and shame,
but still we feed this love-lost flame... with hope!
آنگاه که خورشید در شرق درد مرا منعکس میکند،  ماه در حال محو شدن در عبث گریه می کند

ما در آب های گناه و شرم پارو می زنیم

اما هنور به این شعله بدون عشق، امیدوارانه،  دامن می زنیم..


Hear my silent weeping as I pray tonight...
Night grows colder, but I see a new light.
آه امشب که دعا میکنم، گریه پنهانی مرا بشنو

شب سرد تر می شود،  اما من روشنی جدیدی می بینم


Beautiful night, to thee we pray;
Let the truest of love come our way!
Beautiful night, to thee we pray;
Let all the illusions just wither away!

ای شب زیبا،  برایت دعا می کنیم

بگذار ره آوردمان حقیقی ترینِ عشق ها باشد

بگذار تمامی اوهام و خطا ها پژمرده شوند!



Writer(s): Anders Jacobsson, Johan Ericson
Copyright: Iron Avantgarde Publishing Gmbh

 

[ جمعه 19 شهريور 1394برچسب:Draconian, The Return to Solitude, Metal, Doom, Gothic, متال, دووم, ترجمه, , ] [ 23:35 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the Sun - Emerald Forest and the Blackbird

Swallow the Sun 

01. Emerald Forest and the Blackbird 

جنگل زمرد و پرنده سیاه 


 

My Child, I will bury you on the highest hill

کودک من، تو را بر فراز بلندترین تپه ها دفن خواهم کرد

beside the tallest tree where winter will cover you

در کنار بلند ترین درخت، جایی که زمستان تو را خواهد پوشاند

and build the biggest castle.

و بزرگترین قلعه را خواهد ساخت

There I will bury you, from the arms of your mother.

آنجا تو را دفن میکنم، دور از آغوش مادرت

Soon the angels will carry you over the edge of the world,

به زودی فرشتگان تو را بر فراز مرز های جهان با خود خواهند برد

lead you through the deepest forest,

و درون عمیق ترین جنگل ها پیش خواهند برد

away from sickness, into the light.

دور از بیماری ها، به سوی نور

Sleep my child, lay down your head and leave this pain,

بخواب کودک من، سرت را زمین بگذار و این درد را رها کن

I'll read your these last pages of the tale.

من این آخرین برگ های داستان را برایت می خوانم

 

To endless morning I'm cursed from here on;

از اینجا تا به صبح بی انتها نفرین گشته ام

you will be taken, I was meant to stay...

تو بُرده خواهی شد ... و من ماندنی ام...

 

The Emerald Forest was quiet

جنگل زمرد ساکت بود

and the deep green of the diamond leaves

was glimmering in the sky high tree tops

و سبزی عمیق برگ های الماس بر فراز درختان سر به فلک کشیده سوسو میزد

on the gentle wind, tall as the mountains in the east.

بر باد های لطیف، بلند همچو کوه های شرق

Echoes of the steps of giants

were fading like the beat of your weak heart.

پژواک گام های دیوان همچو تپش های قلب ضعیفت محو میشدند

Shades of night welcome you with a twisted smile.

Slowly with every tiny breath.

همراه با هر تنفس کوچک، تیرگی های شب با لبخندی  به استقبالت می آمدند

 

Hold my hand tight, nothing will hurt you here.

دست مرا سفت بگیر، هیچ چیز در این جا به تو آسیبی نمیزند

You are almost home my little angel, I will lead you through.

تو تقریبا به خانه رسیدی فرشته کوچک من

من تو را به داخل راهنمایی میکنم

 

Night creatures, unicorns and white owls,

موجودات شب، تک شاخ ها، جغد های سفید

treasures hidden in the emerald glow.

گنجینه های مخفی در تابش زمرد

Green light on the white altar and the black throne,

نور سبز روی محراب و تخت سیاه

choirs of ancients blessing your passage to the world below.

هم سرایان باستان راه تو را به جهان پیش رو تقدیس میکنند

 

The path through the woods was getting narrow

راه میان بیشه باریک میشد

and the aisle of trees shaded the last light of the moon.

و راهرو درختان، آخرین نور ماه را تاریک گرداندند

But the light from the candles on the bridge across the water

اما نور شمع های پل روی آب...

lit the way from emerald steps, marking our trail deeper.

راه را از قدم های زمرد روشن کرده و رد پای ما را عمیق تر جلوه دادند

 

This is the frontier as far as I can pass,

اینجا سرحد فاصله ای ایست که میتوانم طی کنم

but the calling of the Blackbird will lead you on from here.

اما از اینجا به بعد ندای پرنده سیاه تو را هدایت خواهد کرد

Every tear will turn to an emerald in this forest,

در این جنگل هر دانه اشک به زمردی بدل خواهد شد

and this is where it ends, the cry turns to laughter, my son.

و این، جاییست که ختم میشود. گریه به خنده مبدل میشود.

 

You will be taken, I was meant to stay, my loved one.

تو بُرده خواهی شد و من محکوم به ماندنم

ای محبوب من... 

 

 

 

[ یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:Swallow the Sun, Metal, Doom, Emerald forest and the blackbird, ترجمه, شعر, , ] [ 1:56 ] [ علیرضا ] [ ]


Forest of Shadows - wish

lyrics by Niclas Frohagen

Forest of Shadows

Where dreams turn to dust

02. Wish


 

 

http://www.myfreemp3.biz/l/1150091_50388477/ 


 

 

Awakened this dying season

Such a beauty to behold

این فصل بی جان بیدار گشته

اینچنین زیبایی برای دیدن


Oh autumn hath arrived
A tragedy painted dead

آه پاییز فرا رسیده

جسدی با نقش و نگار تراژدی


Fallen am I
Without thee I am lost

من سقوط کرده ام

بدون تو گمگشته ای بیش نیستم..


In a region of doleful shades
I am withering away

در سرزمینی از سایه های محزون

در حال پژمردنم..


I dwell in the shadows of life
A dismal stage of mind

ساکن سایه های زندگیم

صحنه نمایش ملال انگیری از ذهن


I'm in pain..

من درون دردم..


Oh sun I hate thy beams
Leave me here to sleep and dream

آه ای خورشید،  من از پرتوهای نورت بیزارم

مرا اینجا رها کن تا در خواب و رویا فرو روم


In the midst of falling leaves
In a garden of endless grief
I yearn for thee my precious one

در مه برگ های ریزان

در باغی از اندوه بی پیان

آرزومند توام ای عزیز من

 

Beneath the pale grey sky I dream of your
embrace
How I wish I had you near

زیر آسمان خاکستری پریده رنگ

من رویای آغوش تو را دارم

ای کاش تورا نزدیک خودم داشتم...


In this oh so dolorous life where dreams turn
to dusts
I have lost all my hope

در این زندگی محنت زا

جایی که رویا ها خاکستر میشوند

من همه امیدم را از دست داده


Of lasting pain and unpresent bliss this soul of
mine
How I welcome thee eternal sleep

حدیث درد پایا و سعادت غایب است روح من

آه چگونه به پیشئازت می آیم ای خواب ابدی…


Silent advents of white death
I feel so cold
Silent advents of white death
I feel so cold

سکوت از مرگ سفید ظهور می کند

و من بسیار سردم است

سکوت از مرگ سفید ظهور می کند

من بسیار سردم است...

 

Crystallized tears falling still
Oh autumn hath died

اشک های بلورین همچنان جاریند

آه مرگ پاییز فرا رسیده است..


Enshrouded am I in thy mist of endless gloom
Enthralled am I by thy beauty

من در غبار ملالت بی پایانت پنهانم

من شیفته زیبایی توام ..


How I wish
How I wish...

چطور آرزو کنم

چطور بخواهم…


In the midst of falling snow
In a garden of endless grief
My forlorn soul of misery

Where peace and rest can never dwell, hope
never comes

در دل بارش برف

در باغی از اندوه بی پایان

ای روح بی کس جفا دیده من ….

جایی که آرامش و در آن سکنا نمی گزیند

امید هیچ گاه فرا نمی رسد


I see no point in going on

من هیچ هدفی در به پیش رفتن نمی بینم

 


Still I dream but now I know I dream of a lie
So I close my eyes and I sigh
همچنان خواب میبینم اما حال میدانم که رویایم دروغی بیش نیست

پس چشمانم را می بندم و آهی می کشم

 

A life of shattered dreams I can no longer bear
I enter thee eternal sleep…

زیستنی از رویا های شکسته را تاب نمیآورم

من درونت می غلتم.ای خواب ابدی ….


شعر از Niclas Frohagen

جنگل سایه ها

جایی که رویا ها مبدل به غباری می شوند

02. آرزو


 

[ پنج شنبه 5 شهريور 1394برچسب:Forest of Shadows, Metal, Doom, ترجمه, متال, دووم, ] [ 12:58 ] [ علیرضا ] [ ]


Forest of Shadows - Sleeping Death

bleak silver streams
the light of many  stars
born from thrones in dark heaven
and swept in the sun's demise
bleak silver streams
the radiance of eternity
paint the meadows in dismal shades
as sleeping death seep thru the clouds
انوار سیمین غم افزا

نور ستارگانی بیشمار

کا بر تختی در بهشت تاریک متولد شده و در وفات خورشید، فضا را پیمده اند

انوار سیمین غم افزا،

درخششی از ابدیت،

بیشه را نقشی از سایه های حزن بار می زند

در حالی که مرگ خفته،  از ابر ها تراوش می کند


i stand motionless and
marvel with empty eyes
like a portrait of bliss forsaken
wearing the colors of loss
i stand motionless
like a grieving graveyard statue
and i drape my face with my bare hands
as sleeping death seeps thru the clouds

با چشمانی تهی،  بی حرکت و بهت زده ایستاده ام

همچو پرتره ای از وا گذاشتن خوشبختی

با رنگ هایی از فقدان بر تن

بی حرکت ایستاده ام

همچو تندیسی غم افزا در قبرستان

و من صورتم را با دستان عریانم می پوشانم

درحالی که مرگ خفته از ابر ها تراوش می شود

i felt a dying embrace
a soft breeze of weary winds
singing silent lamentations
a prologue to a tragedy untold
clad in the cold breath of october
the stars fall from their thrones
and my last gleam of hope fade away
من آغوشی بی جان را احساس می کردم

نسیمی نرم از بادی کهن

در حال سرودن بی صدای سوگنامه ها

پیش درآمدی برای یک تراژدی نا گفته

ملبس به نفس سرد آبان

ستاره ها از تخت هاشان سقوط میکنند

و آخربن پرتو امید من محو میشوند


in this crestfall orchard
where the final chapter lies written
dressed in a robe of shattered dreams
as the flower withers
in this crestfallen orchard
where fallen leaves lies dying
i kneel down in solitude
as sleeping death seeps thru the clouds
در این شکوفه زار سر افکنده که فصل آخر [داستان] برش نوشته شده

درحالی که گل می پژمرد

در این شکوفه زار سر افکنده

جایی که برگ های به زیر افتاده بی جان آرمیده اند
من در تنهایی زانو می زنم

درحالی که مرگ خواب آلود از ابر ها چکه می کند

 

i stare into the forever night
and i travel beyond the fallen stars
i sink into oblivions twilight dream
where my sleeping beauty
lies sleeping with the dead
من بر شب بی پایان خیره می شوم

و ورای ستارگان سفر می کنم

درون رویای صبحگاهی فراموشی غرق می شوم

جایی که زیباییِ خفته من، همراه مردگان آرمیده است. 

 

 

 

خیلی خوب بود :(

 

[ شنبه 24 مرداد 1394برچسب:, ] [ 2:26 ] [ علیرضا ] [ ]


Doom:VS - The Light That Would Fade

Doom:VS 

 Aeternum Vale 

01. The Light That Would Fade 

وداع تا ابد : 

01. نوری که محو میشود

 

 

I'm plagued

By the silence you brought upon me
Suffering
In the desolate lap of time
Tearing the flesh from my bones


من با سکوتی که تو بر من آوردی مسمومم

در دامن متروک زمان، درحالی که تن را می درد،  رنج می کشم


Endless eternity awaits
ابدیت بی پایان در انتظار است...


The tears embrace me
Life, erases me
The failure within becomes now clear
The light will forever fade
As my life, forever fail

اشک ها مرا در آغوش می گیرند

زندگی،  مرا از صحته پاک می کند

حال شکست درونی آشکار می شود

نور برای همیشه محو خواهد شد

درحالی که زندگی من، برای همیشه سقوط می کند


I'm nailed to the cross of my own creation
Torn... divided within
Reaching an end to it all

من بر صلیب خودم میخکوب شده ام

پاره شده..  از درون ز هم پاشیده

درحال رسیدن به پایانی برای همه این ها


I'm lost with despair
No one's left to care
Alone... abandoned
To die by myself

من در اندوه گم گشته ام

و هیچ کس نمانده که اهمیتی دهد

تنها...  ترک شده..

تا تنها بمیرم


Endless eternity awaits
و ابدیت بی پایان در انتظار است...


The light that would fade appears now clear
So cold. the sudden breeze of death
Cleansing the soul, from my pain
نوری که محو خواهد شد اکنون آشکار می شود

بسیار سرد است نسیم  ناگهانی مرگ

درحالی که روح مرا از درد پاک می کند..


[Chorus]

Smothered by life
Emptiness takes hold
Eternity shines brighter
Than ever before

 

درحالی که به دست زندگی خفه شدم

پوچی باقی می ماند

ابدیت روشن تر از هر زمان دیگر می درخشد

 

 

خواهشا برای یک بار هم که شده کمی عمیق تر فکر کنید و قضاوت نکنید..

 

[ دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:, ] [ 2:49 ] [ علیرضا ] [ ]


Insomnium - in the halls of awaiting

 

Insomnium - in the halls of awaiting

در تالار های انتظار

 

 

Evening full of grandeur, skies tinged with red

غروب سرشار از عظمت، آسمان ها آغشته به قرمزند

Mountains crowned with crimson, treetops with scarlet blaze

کوه ها تاج و درختان شعله هایی سرخ به سر دارند

As the dusk is falling, night settles in

با سقوط تاریک و روشن غروب، شب وارد میشود

Stars slowly come out, moon glides skywards

ستارگان به آرامی بیرون آمده و ماه در سرتاسر آسمان می لغزد

...Still cheerless is in my soul, my heart filled with cares...

... هنوز درون روح من افسرده و قلبم سرشار از اندوه است..

 

Longing for the misty shores, weather-beaten strands so poor

در پی سواحل مه زده، فقیرانه به خود می پیچم

Where the weeping sky archs over water calm

جایی که آسمانِ گریان روی آرامش آب خم می شود

Pining for primeval woods, murky shade of leafy roof

در این بیشه های کهن به دام افتاده ام، زیر سایه های تاریک سقفی از جاس برگ 

Where the silent trees arch over our path

جایی که درختانِ خاموش و بی صدا روی جاده‌مان خم می شوند

 

Do you walk in mourning, still wear the grief

آیا تو در ماتم راه می روی .. همچنان لباسی از غم بر تن داری..

Raiment of sorrow, remembrance of me

جامه ای از اندوه .. یادگاری از من ..؟

Through the years of bleakness, winters of bitter cold

در سال های نومیدی، زمستان های سرمای تلخ

Will you not forget me, forsake my soul

آیا تو مرا فراموش و روحم را رها نمی کنی؟

...Low-spirited is my song, downhearted my tune...

نوای من بی روح و صدایم شکسته است ...

 

Beyond enchanted sea, wistful is my sleep

خواب من، ورای دریای مسحور، در انتظار است

Darkness by my side, through the dreary night 

در این شب غمناک، تاریکی کنارم است

Will you follow me, through eternity

آیا تو در ابدیت دنبالم می آیی..

To another world, to the quiet halls

سوی جهانی دیگر.. سوی تالار های بی صدا ..؟

 

I've lost my way in the dark, strayed apart from my love

من در تاریکی راهم را گم کرده و از عشقم دور گشته ام

I've faced the demons of might, passed away into shades

من با شیاطینی سترگ روبرو شده و درون سایه ها فرو رفته ام

 

Long are lonely years, slowly pass these days

سال های تنهایی دراز است و این روز ها به کندی می گذرند

In undying land, in the divine ligh

در سرزمین بی مرگ .. در نور مقدس

Where I wait... in the dark

جایی که من انتظار می کشم... در تاریکی

 

The black of the night turns to dusk of the dawn

سیاهی شب به گرگ و میش سپیده دم بدل می شود..

Through the mist now shines the fairest light of all

حال درون مه، لطیف ترین نور ها می درخشد

The caress I've waited for eternity

نوازشی که من برای ابدیت انتظار کشیده ام

Into the shades, together we fade

باهم درون سایه ها محو می.شویم ...

 

 

 

 

:'(

این شعر پر از زیباییه ....

:'( 

چیزی نمیگم...

[ پنج شنبه 15 مرداد 1398برچسب:, ] [ 13:32 ] [ علیرضا ] [ ]


Lethian dreams - under her wings

04. Under her wings

زیر بال هایش

 

I listen to the mournful whispers
Behind every scar I make
Dark clouds fill my body
And my heart is left empty

من به زمزمه های اندوهنام گوش فرا می دهم

پشت هر زخمی که میبینم

ابر هاس تیره پیکر مرا پر میکنند

و قلب من تهی باقی گذاشته می شود


Down on my knees
Trying to face the fear

نشسته بر زانو ها

برای مواجهه با ترس تلاش می کنم


Down on my knees
With my unbalance and sorrow
Trying to face the fear
That mirrors in my eyes
For few seconds in oblivion
For few seconds lost in blood
Another dream collapsed

درحالیکه زانو زده ام

همراه اندوه و تزلزل من

برای مقابله با ترس تلاش میکنم

ترسی که در چشمانم منعکس می شود

برای کند ثانیه درون فراموشی

برای لحاظاتی اندک در خون

رویای دیگری شکست..


In this madness I can't rest
Can't stand these haunting thoughts
That bury every hope
I ever had in me

در این جنون آسودگی ممکن نیست

این افکار شکارچی را نمی شود تحمل کرد

افکاری که همه امیذ هارا دفن می کند

هر امیدی که در خود داشته ام


Sorrow lacerates my skin
And I don't feel the pain
The coldest rain must have killed
The last flame I had in me
Can't you give me your hand

اندوه پوست مرا می درد

و من درد را حس نمی کنم

سردترین باران ها باید که سقط شود

آیا تو نمی توانی دستانت را به من بدهی..؟


I can't perceive the warmth of your fire
I feel like losing you
And I cry for my dying angel
As she makes me under her wings

من از ادراک حرارت زندگی تو راعاجزم

و احساس میکنم که انگار از دستت می دهم

و من برای فرشته در حال مرگم اشک می ریزم

درحالی که اون مرا زیر بال هایش می گیرد...


Sorrow lacerates my skin...
Sorrow lacerates my skin...

اندوز پوست مرا می درد...

اندوه پوست مرا می آزارد... 

 

 

 

[ دو شنبه 12 مرداد 1398برچسب:, ] [ 2:40 ] [ علیرضا ] [ ]


Heretoir - to follow the sun

 

 

 

 

 

08. To Follow the Sun

دنبال کردن خورشید 

 

War skin,
comforting hope
and rays of orange light.
پوست جنگ زده

امید آرامش بخش

و اشعه های نور نارنجی رنگ..
When I spread my arms
I leave anything behind.
آنگاه که دستانم را میگشایم

هر چیزی را پشت سر رها می سازم
Take me away.
I'm drifting,
sense is stunned
and gone with the wind.
Enter the air.?
.I'll never.
مرا دور کن

من راهی دور دست هام

احساس خراشیده شده

و همراه باد از دست رقته است

وارد هوا شوم؟

هرگز
Take me away,
far from here.
When i spread my arms
I leave everything behind.

مرا دور کن...

دور از این مکان

آنگاه که دست می گشایم

هر چیزی را پس پشت رها میکنم.... 

[ شنبه 20 تير 1398برچسب:Metal, Black, Heretoir, ترجمه, , ] [ 2:37 ] [ علیرضا ] [ ]


Heretoir

 

یکی از خاص ترین عجیب ترین و شنیدنی ترین آلبوم های موجود... 

مطمعنم کسی که لایقش باشه خودش میره دنبالش و لینک گیر میاره پس لینک نمیزارم برا آهنگ ها دست نا اهل نیفته! دی

02. Fatigue

خستگی..

 

A path in a dim light
that I have to walk myself.

راهی میان نوری تیره

که باید به تنهایی طی کنم

Rain falling from my lips,
the most cleanest of all.
باران از لبم پایین می آید

آن پاک ترینشان..

Dissany,
esperance in isolation.
Cold hands clutching at
something that is gone.


Dissany*

امیدواری درون انزوا

دستانی سرد چنگ میزنند

چیزی را که  گمگشته است


Her,
dressed in black.
او..

در لباسی سیاه


A warmth
surrounding me
when I saw her eyes
sparkling.

گرما و حرارتی

مرا به آغوش می کشد

آنگاه که چشمان پر تلالو او را می بینم.... 

 

 


 

جان من کاور آلبوم رو دیدین..؟  :'(

 

اون کلمه رو خیلی رفتم دنبالش و بی نتیجه بود... 

همه دیکشنری ها گشتم اینترنت رو زیر و رو کردم.. 

داشتم نا امید می شدم! تا اینکه.. 

بلخره یه چیزی به ذهنم رسید

و اونم این بود چه کلمه رو تجزیه کنم!   

این کلمه از هسته sany و پیشوند منفی ساز dis تشکیل شده 

و قدم دوم رو شروع کردم که جستجو در مورد sany بود

میشه به نتیجه خیلی محکمی نرسیدم... و داشت اشکم رو میاورد! 

یکی هست از زبان بومی های آمریکا به معنی چیزی که جدید نباشه.  کهنه.  چیز بی طراوت

و نیز یک جای دیگه معنی خاص و جالب توجه میده

که وقتی کمی فکر میکنم،  معنی دوم باید درست باشه.  

ینی چیزی که (با وجود dis) معنی غیر خاص غیر جالب و همچین چیزی میده! 

و مثل همیشه تفسیر با شماست... 

[ دو شنبه 15 تير 1398برچسب:Heretoir,Metal,black, ] [ 20:55 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the Sun - Don't Fall Asleep

Don't fall asleep

To the weeping of the birds

Don't fall asleep

In this room of the fallen

به زاری کبوتر ها

در این محفل شکسته ها

به خواب نرو

Don't fall asleep

To the breathing of the walls

Don't fall asleep

In this room of loss

Don't fall asleep

In the arms of dead air

Don't fall asleep

In this symphony of the damned

به تنفس دیوار ها..  به خواب نرو

در این محفل ناکامی نخواب

در آغوش هوای مرده

در این سمفونی نفرین گشتگان..  به خواب نرو

"Time stands still in this chamber of pain

The clock stops and the horror comes

The children cry and weep

In this room of the unforgiven

Lie down because you'll never leave

Lie down, but don't fall asleep"

زمان در این تالار های درد می ایستد

ساعت از کار می افتد و وحشت بر می خیزد

کودکان گریه و زاری می کنند

در این محفل نا بخشوده ها

دراز بکش چرا که هیچگاه آن را ترک نخواهی کرد

دراز بکش..  اما به خواب نرو

The signs show slowly with the dark

They glow brighter as the shadows grow deeper

نشانه ها همراه تاریکی به آرامی نمایان می شوند

درخشششان با عمیق تر گشتن سایه ها بیشتر می شود

Blood marks on the walls and the ceiling and on the floor and the doors, oh how they flow!

نشان خون روی دیوار ها به جا می ماند

و روی زمین و روی در ها.  

آه ببین چه گونه جای می شود!

Little voices like the whining of the birds

صدا هایی ظریف همچو آواز کبوتر ها

As the closet door opens

بآ باز شدن در کشو به گوش می رسد

I still can hear them screaming

And the shape… Is it me on the piano?

می توانم همچنان فریادشان را بشنوم

و آن چیز....  این منم جلوی پیانو؟

Playing the symphony of the damned

درحال نواختن سمفونی نفرین گشتگان...؟

مثل همیشه تفسیر با شما... 

این تهش که میرسی یه حس عجیبی داره...  انگار همه چی تموم میشه همه چیز هایی که تا اینجای شعر تو ذهن ساخته یکهو عوض میشه 

و اون جسم...  

این منم جلوی پیانو؟ 

 

وای فوق العاده بود :((

نمیخوام افکارتون رو به جهتی سوق بدم میزارم به عهده خودتون که چطور این تناقض رو حل کنید تو ذهنتون..  

 

[ یک شنبه 14 تير 1398برچسب:Swallow the sun, Doom, Metal, ] [ 4:29 ] [ علیرضا ] [ ]


Forest of Shadows - Under The Dying Sun

جنگل سایه ها - خورشید در حال مرگ

 

In the fields of green
Her silhouette towards the sky
Under the dying sun
I see her die
در زمین های سرسبز

صورت سایه گرفته او به سوی آسمان است

زیر خورشید بی جان

من مرگ او را نظاره گرم...

In the fields of green
An arrow of death
A dying beauty breathing
Her last breath
در سرزمین های سبز

یک تیر مرگ.  

یک زیبایی درحال مرگ نفس می کشد

آخرینِ نفسش را..

In the fields of green
Under the dying sun
I cry out
In grief for my beloved one
در زمین های سبز

زیر خورشید بی جان

من می گریم

در غم محبوب خود...

A symbol of life and hope she was to me
Now pain and suffering is all I can see
An act of vengeance for the deeds I've done
Why must she pay with a life now gone
برایم نشانی از زیستن و امید بود او

اکنون درد و رنج همه چیزیست که می بینم

انتقام کار هایی که کرده ام

چرا باید او با زندگی که حال از دست رفته،  بپردازد؟

I lay down beside her and gaze into the sky
Eyes filled with tears why must she die
من به کنار او دراز کشیده و به آسمان خیره می شوم

چشم ها مملو از اشک است،  چرا باید او بمیرد؟



In the fields of green
Under the dying sun
I cry out
In grief for my beloved one

در زمین های سر سبز

زیر خورشید بی جان

در سوق محبوب خود می گریم.   

 

 

 

یکی از زیبا ترین کار هایی که شنیدم...   و یکی از قشنگ ترین و طبعا غمگین ترین شعر ها..و از نظر موسیقی..  تلفیق ماهرانه ویلون و گیتار یه هارمونی بی نظیر به وجود آورده که کنار این شعر یه طوفان احساسی عجیبی بپا میکنه

ملاحظه بفرمایید :

04_Under_the_Dying_Sun

البته اوایلش گرولینگ های ناجوری داره که احتمالا نتونین تحمل کنین! 

خطر ملودیک دووم،  پر خطر ترین نوع موسیقی :/} 

[ پنج شنبه 4 تير 1398برچسب:Doom, Metal, Forest of Shadows , ] [ 4:33 ] [ علیرضا ] [ ]


swallow the sun - April 14th

 

April 14th and the sabbath is near.

The ground is trembling, 
weakened by the longest winter. 
These are the last steps 
of the frost giants as they leave.

چهاردهم آوریل*، و sabbath* نزدیک است

زمین می لرزد

با بلند ترین زمستان ضعیف گشته است..

این ها آخرین گام های دیوان سرمایند که اینجا را ترک میکنند

An April moon is rising as the trees turn to rust. 
Killing season comes in shades of gray.

An April moon is rising as the spring turns to dust. 
We lie down to a howling sound 
as the world is slowly coming down.

درحالی ماه آپریل بالا می آید که درختان می پوسند و زنگار می گیرند

درحالی که فصل سایه های تاریک را می کشد

ماه آپرل بالا می آید درحالی که بهار به غباری بدل می شود

ما به صدای زوزه ای می خوابیم

در حالی که جهان به زیر می رود...

Bless me, ghosts of winter, 
for you have made me stronger, 
to face this day and ever nights, 
further north our paths will go. 
South is burning, east is vast, 
west is dying fast. 
But as I leave, 
my heart holds no fear; 
I know there's nothing from here.

ارواح زمستان، مرا به آغوش بگیرید

چرا که  شما مرا نیرومندتر ساختید 

تا روبرو شوم با این روز  و  با شب های پیش رو

راهمان سوی شمال به پیش می رود

جنوب  می سوزد، شرق وسیع است، غرب به سرعت می میرد

اما هنگامی که من اینجارا ترک میکنم

قلب من هیچ ترسی در خود ندارد

من میدانم که از اینجا به بعد هیچ چیز وجود ندارد

An April moon is rising as the trees turn to rust. 
Killing season comes in shades of gray. 
An April moon is rising as the spring turns to dust. 
We lie down to a howling sound...

 ماه آپریل بالا می آید در حالی که درختان زنگار میگیرند

فصل سایه های تیره را میکشد

ماه آپریل بالا می آید در حالی که بهار به غباری بدل می گردد و ما به صدای زوزه ای به خواب میرویم.

On the altar of endless snow, 
on a deep glacier's glow, 
we prepare our graves. 
Here under the north star I will sleep away, 
to the deep hum of your icy womb. 
April 14th, and death is here, 
the tide has finally turned.

بر محراب برف بی پایان

بر درخشش عمیق یخ

ما قبر هامان را آماده میکنیم

اینجا، زیر ستاره شمالی، من به خواب خواهم رفت

با زمزمه عمیق womb* یخی تو..

چهاردهم آپریل، و مرگ اینجاست

و موج در نهایت غلتیده است..

The ground is trembling, 
weakened by the longest winter. 
These are the last steps 
of the frost giants as they leave. 
But my heart holds no fear; 
for I know there's nothing from here...

زمین میلرزد 

با طولانی ترین زمستان ضعیف گشته.

این ها آخرین گام های دیوان سرمایند

اما قلب من هیچ ترسی در خود ندارد

چه، میدانم چیزی ورای اینجا وجود ندارد...

 

 

فوق العاده زیباست و فوق العاده دوسش دارم و به شدت باهام سازگاره و بی نهایت حس میکنم همشون از دل خودم بیرون اومده!

گوش کنین ...

اولش با یه گیتار خشن با ریتم درام نسبتا تند مواجه میشین ..

اما بعدش همه چی عوض میشه و اون فضاش به کلی تغییر میکنه (شبیه شعر!)

بالا آمدن ماه مثل یه آب خنکی میمونه که به صورتت بخوره !

درکل خیلی خوبه و یکی از ابر ترک های مورد علامقمه ...

بشنوین ..(توضیحات پست بعد/قبل (شاید) )

(مجبورم برا گذاشتن لینک خودم کد html بنویسم :( بلاگفا هوشمند بود خودش میلینکید )

لینک دانلود

 

____

توضیحت:

اولین چیزی که میخوام تاکید کتم ماه آوریل است،  که میفته درست در اوایل بهار.  زمانی که درختان شکوفه میدن.  زمینا پوشیده میشن از رنگ سبز و کلا تو ادبیات نماد خوشی و باروری و خوبیه همیشه.. 

اما.. اینجا  شاعر آوریل رو، فصل پوشیدن و زنگار گرفتن درختا توصیف کرده.. فصلی که زمین خستست و میلرزه...  

چیزی نمیگم.. ! 

چهاردهم آوریل رو مدت ها دربارش تحقیق کردم بیینم چه روزی هت. تو همه فرهنگ ها تو همه تقیم ها... 

راستش انتظار داشتم مثل بیست و دو نوامبر با یه روز شوم یا یه اتفاق شوم یا مرگ خاصی چیزی طرف باشم

اما اینبار جدا متحیر شدم.  چون توی همه فرهنگ ها یه روز خوب هست!خیلی جاها به خصوص نواحی آسیای شرقی  جشن سال نو توی این روز،  ینی چهارده آوریل،  برگزار میشه.!  

دوم،  sabath هست.  این روز رو فکر میکردم بازم یه روز تاریک باشه! 

اما تو فرهنگ یهودیان (که تقریبا درست نقطه مقابل آسیای شرقی مذکور هست!)  این روز تقریبا مثل جمعه های ماست. 

اعتقاد دارن خدا دنیا رو توی شیش روز خلق کرد، و در روز هفدم یکی sabath وقتی از خلقت زمین آسوده شد به استراحت پرداخت.. 

و باز متحیر شدم! 

و خیلی جالب بود که شاعر، تو شعر از دو زمان رو از دو تا فرهنگ کاملا متضاد اسم  برده که توی هر دو این روز یه روز خوب و میمون هست.  

و بعد اومده این دو روز خوب رو اونطوری توصیف کرده  ....  و چه قدر هم خوب از پس این کار براومده...

سومین چیز درباب کلمه womb هست (که توی شاهکار یوهان اریکسون جان ینی Earthless هم اومده بود).. 

این کلمه خیلی کم مصرفه (!) و زیاد کاربرد  نداره

توی دیکشنری های کوچیک اگه نگاه کنین شاید پیدا نکنین. توی دیکشنری های متوسط ‌(!)  کلمه "رحم زن"  رو براش نوشتن احتمالا  ولی تو دیکشنری های خیلی بزرگ و قابل احترام یخده متفاوته! و خوب مسلما شاعر نگفته با زمزمه رحم یخی تو به خواب میرم :/ در این حد مریض نیس :|(که به احتمال زیاد این "تو" مذکور "زمین"  مذکور هسش! ) 

خوب شفاف سازی کنم (توی متن همونطور نوشتم چون نمیشد ترجمه کرد)

این کلمه کلا مفهوم چیزی رو داره که به نوعی زادگاه چیز دیگری هست

مثلا حتی یک سهابی،  برای ستاره یه womb محسوب میشه.. 

و خوب برای انسان رحم مادر هست و دیکشنری های متوسط بیراه نمیگن ولی ناقص میگن  :دی

دومی و سومی رو جهت اطلاع گفتم و اولی رو جهت تاکید

و مثل همیشه تفسیر و نقد با شماست

[ یک شنبه 31 خرداد 1398برچسب:Doom, Metal, Swallow The Sun, ] [ 2:12 ] [ علیرضا ] [ ]


ISON - Cosmic Drone

وای وای بلخره آلبوم بیرون اومد :') 

:')

اون پست قبلی توی وب قبلیو میزارم تهش همه شیش ترک رو!  

_--

دنباله دار ISON یکی از زیباترین ها بود...

دو سال قبل.. وارد منظومه شمسی شد..

زیباترین رویداد قرن رو رقم زد

از بالای سرمون عبور کرد

در اوج زیبایی...

و درست همون موقع بود ..

که با خورشید برخورد کرد...

زیباترین رویداد نجومی قرن با مرگش پایان یافت...

اون مرد! هستش منهدم شد! و جهان رو تا ابد از زیباییش محروم کرد!

_____

حالا ... این اسم فقط یه اسم دنباله دار  نیست...  ینی دیگه نیس! 

بلکه نام یک پروژه موسیقی نیز  هست !

 از زن هنرمند شاعر، طراح، نویسنده، ووکالیست، نقاش و نوازنده محبوب من !    {ارادتمندیم! بفرما هندونه! :دی}

و میدونم  الان غیر ممکنه براتون، درک حسی که به این پروژه دارم!

و او این نام رو انتخاب کرده ... .. . و چه کسی فکرش رو میکرد ؟!

چه کسی فکرشو میکرد.....؟

____

و بلخره آلبومی که مدت ها منتظرش بودم... 

 



Format : Mp3 128 Kbps
Country : Sweden
Genre: Drone Doom / Shoegaze / Ambient

Tracklist

1.Lost Satellites 03:22
2.Atlas 06:39
3.RedShift 09:14
4.Icosahedron 07:52
5.Travellers 08:01

 

کیفیتش کمه.  ولی خوب راضی باشین!  

دانلود یک جا هم نیست...  احتمالا خودم به زودی تگ ها و کاورش رو درست کنم بزارم واسه دانلود..  

[ شنبه 30 خرداد 1398برچسب:, ] [ 2:53 ] [ علیرضا ] [ ]


Doom:VS - Aeternum vale - 06.Aeternus

6. Aeternus

بدود

Empty, so empty

تهی..  بسیار تهی


Barren and cold
سرد و بی ثمر
Distant, so distant
دور..  بسیار دور
Too far to reach
بیش از حد دست نیافتنی.. 

Time slips away, I fall
زمان سُر می خورد و میرود، من سقوط میکنم
All I feel is pain, nothing more
همه آنچه حس می کنم درد است،  نه هیچ چیز دیگر
I cry in shame of knowing my faults
من در خجالت دانستن ایراد هایم اشک می ربزم
And nothing seems to help me anymore

و به نظر می رسد هیچ چیز نمیتواند بیش از این به من کمک کند

I fall
من سقوط می کنم.. 

Bitter, so bitter
تلخ..  بسیار تلخ است
Life so sweet
زندگی شیرین.. 

I break, I see, I suffer
من می شکنم..  من میبینم..  من رنج  میکشم
I grope, I fall, I die
در تاریکی جستجو میکتم..  سقوط میکنم..  می میرم
For you
برای تو.. 

I leave today, my life

من امروز زندگیم را ترک میگویم


I slowly wither away
من به آرامی رو به زوال می گذارم.. 

For you; I broke with tears
برای تو،  من با اشک ها می شکنم
For you; I loved for you years
برای تو،  من سال ها عشق ورزیدم
Draining myself from everything
درحالیکه خودم را از هر چیزی بیرون می کشیدم

For you; I opened the door
برای تو،  من در را باز کردم
For you; I gave it all up
برای تو،  من همه را به تمامی تسلیم کردم
My life, my dream... everything

Everything...

زندگی ام..  رویایم...  همه چیز..

همه چیز... 

 

 

06_-_Aeternus.mp3

 

 

[ پنج شنبه 28 خرداد 1398برچسب:Doom,metal,Doom:VS, ] [ 1:10 ] [ علیرضا ] [ ]


Doom:VS - Dead Words Speak

02. Dead Words Speak 

... 

Ailments of grey cover these hurtfull limbs 
A seething anger grows 
Voiceless come your calls
بیماری هایی تیره این اندام زخمی را میپوشانند
خشمی خروشان رشد می کند
ندا هایت بی صدا می شوند...
Dead words speak
They speak to me at night 
And sometimes I get frightened 
Gives no peace 
And sometime I'll get frightened 
'cause sometimes they are right
کلمات مرده حرف می زنند

آن ها شبانه با من حرف می زنند

و من گاهی می ترسم

زیرا گاهی،  حق با آن هاست
I can't seem to rid this burden I bear 
Ghost of misty mornings, please disappear

به نظر میرسد نمیتوانم از این باری که با خود میکشم رها شوم

شبح صبح مه زده،  لطفا محو شو.. 
It sickens and destroys everything I've built 
And tears down the walls with anger and guilt

این همه چیز را مریض و نابود می سازد

و دیوار ها را با خشم و گناه پایین می کشد


Dead words speak 
They speak to me at night 
And sometimes I get frightened 
Gives no peace 
They hunt me at night 
And sometimes I get frightened

Cause sometimes they are right

کلمات مرده سخن می گویند

آن ها در شب با من حرف نی زنند

و من گاهی وحشت زده می شوم..

هیچ صلح و آرامشی نمی دهند

آنان شبانه مرا شکار میکنند

و من گاهی میترسم

چون گاهی،  راست می گویند


I can't seem to rid this burden I bear 
Ghost of misty mornings, please disappear
به نظر نمیرسد که بتوانم از این باری که حمل میکنم رها شوم

ای شبح صبح های مه زده،  خواهش میکنم نا پدید شو... 

 

[ پنج شنبه 28 خرداد 1398برچسب:Doom,metal,Doom:VS, ] [ 1:4 ] [ علیرضا ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد