April 14th and the sabbath is near.
The ground is trembling,
weakened by the longest winter.
These are the last steps
of the frost giants as they leave.
چهاردهم آوریل*، و sabbath* نزدیک است
زمین می لرزد
با بلند ترین زمستان ضعیف گشته است..
این ها آخرین گام های دیوان سرمایند که اینجا را ترک میکنند
An April moon is rising as the trees turn to rust.
Killing season comes in shades of gray.
An April moon is rising as the spring turns to dust.
We lie down to a howling sound
as the world is slowly coming down.
درحالی ماه آپریل بالا می آید که درختان می پوسند و زنگار می گیرند
درحالی که فصل سایه های تاریک را می کشد
ماه آپرل بالا می آید درحالی که بهار به غباری بدل می شود
ما به صدای زوزه ای می خوابیم
در حالی که جهان به زیر می رود...
Bless me, ghosts of winter,
for you have made me stronger,
to face this day and ever nights,
further north our paths will go.
South is burning, east is vast,
west is dying fast.
But as I leave,
my heart holds no fear;
I know there's nothing from here.
ارواح زمستان، مرا به آغوش بگیرید
چرا که شما مرا نیرومندتر ساختید
تا روبرو شوم با این روز و با شب های پیش رو
راهمان سوی شمال به پیش می رود
جنوب می سوزد، شرق وسیع است، غرب به سرعت می میرد
اما هنگامی که من اینجارا ترک میکنم
قلب من هیچ ترسی در خود ندارد
من میدانم که از اینجا به بعد هیچ چیز وجود ندارد
An April moon is rising as the trees turn to rust.
Killing season comes in shades of gray.
An April moon is rising as the spring turns to dust.
We lie down to a howling sound...
ماه آپریل بالا می آید در حالی که درختان زنگار میگیرند
فصل سایه های تیره را میکشد
ماه آپریل بالا می آید در حالی که بهار به غباری بدل می گردد و ما به صدای زوزه ای به خواب میرویم.
On the altar of endless snow,
on a deep glacier's glow,
we prepare our graves.
Here under the north star I will sleep away,
to the deep hum of your icy womb.
April 14th, and death is here,
the tide has finally turned.
بر محراب برف بی پایان
بر درخشش عمیق یخ
ما قبر هامان را آماده میکنیم
اینجا، زیر ستاره شمالی، من به خواب خواهم رفت
با زمزمه عمیق womb* یخی تو..
چهاردهم آپریل، و مرگ اینجاست
و موج در نهایت غلتیده است..
The ground is trembling,
weakened by the longest winter.
These are the last steps
of the frost giants as they leave.
But my heart holds no fear;
for I know there's nothing from here...
زمین میلرزد
با طولانی ترین زمستان ضعیف گشته.
این ها آخرین گام های دیوان سرمایند
اما قلب من هیچ ترسی در خود ندارد
چه، میدانم چیزی ورای اینجا وجود ندارد...
فوق العاده زیباست و فوق العاده دوسش دارم و به شدت باهام سازگاره و بی نهایت حس میکنم همشون از دل خودم بیرون اومده!
گوش کنین ...
اولش با یه گیتار خشن با ریتم درام نسبتا تند مواجه میشین ..
اما بعدش همه چی عوض میشه و اون فضاش به کلی تغییر میکنه (شبیه شعر!)
بالا آمدن ماه مثل یه آب خنکی میمونه که به صورتت بخوره !
درکل خیلی خوبه و یکی از ابر ترک های مورد علامقمه ...
بشنوین ..(توضیحات پست بعد/قبل (شاید) )
(مجبورم برا گذاشتن لینک خودم کد html بنویسم :( بلاگفا هوشمند بود خودش میلینکید )
لینک دانلود
____
توضیحت:
اولین چیزی که میخوام تاکید کتم ماه آوریل است، که میفته درست در اوایل بهار. زمانی که درختان شکوفه میدن. زمینا پوشیده میشن از رنگ سبز و کلا تو ادبیات نماد خوشی و باروری و خوبیه همیشه..
اما.. اینجا شاعر آوریل رو، فصل پوشیدن و زنگار گرفتن درختا توصیف کرده.. فصلی که زمین خستست و میلرزه...
چیزی نمیگم.. !
چهاردهم آوریل رو مدت ها دربارش تحقیق کردم بیینم چه روزی هت. تو همه فرهنگ ها تو همه تقیم ها...
راستش انتظار داشتم مثل بیست و دو نوامبر با یه روز شوم یا یه اتفاق شوم یا مرگ خاصی چیزی طرف باشم
اما اینبار جدا متحیر شدم. چون توی همه فرهنگ ها یه روز خوب هست!خیلی جاها به خصوص نواحی آسیای شرقی جشن سال نو توی این روز، ینی چهارده آوریل، برگزار میشه.!
دوم، sabath هست. این روز رو فکر میکردم بازم یه روز تاریک باشه!
اما تو فرهنگ یهودیان (که تقریبا درست نقطه مقابل آسیای شرقی مذکور هست!) این روز تقریبا مثل جمعه های ماست.
اعتقاد دارن خدا دنیا رو توی شیش روز خلق کرد، و در روز هفدم یکی sabath وقتی از خلقت زمین آسوده شد به استراحت پرداخت..
و باز متحیر شدم!
و خیلی جالب بود که شاعر، تو شعر از دو زمان رو از دو تا فرهنگ کاملا متضاد اسم برده که توی هر دو این روز یه روز خوب و میمون هست.
و بعد اومده این دو روز خوب رو اونطوری توصیف کرده .... و چه قدر هم خوب از پس این کار براومده...
سومین چیز درباب کلمه womb هست (که توی شاهکار یوهان اریکسون جان ینی Earthless هم اومده بود)..
این کلمه خیلی کم مصرفه (!) و زیاد کاربرد نداره
توی دیکشنری های کوچیک اگه نگاه کنین شاید پیدا نکنین. توی دیکشنری های متوسط (!) کلمه "رحم زن" رو براش نوشتن احتمالا ولی تو دیکشنری های خیلی بزرگ و قابل احترام یخده متفاوته! و خوب مسلما شاعر نگفته با زمزمه رحم یخی تو به خواب میرم :/ در این حد مریض نیس :|(که به احتمال زیاد این "تو" مذکور "زمین" مذکور هسش! )
خوب شفاف سازی کنم (توی متن همونطور نوشتم چون نمیشد ترجمه کرد)
این کلمه کلا مفهوم چیزی رو داره که به نوعی زادگاه چیز دیگری هست
مثلا حتی یک سهابی، برای ستاره یه womb محسوب میشه..
و خوب برای انسان رحم مادر هست و دیکشنری های متوسط بیراه نمیگن ولی ناقص میگن :دی
دومی و سومی رو جهت اطلاع گفتم و اولی رو جهت تاکید
و مثل همیشه تفسیر و نقد با شماست