دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

بی تیتر

 

 

My God, exhort, to not merely draw air. But breath the skies.

ای خدای من ... به من بیاموز .. تا نه فقط هوا را به درون بکشم .. بلکه آسمان ها را تنفس کنم...

 

 

بقیه اش چرندیات روزانه، تراوشات پریودیک :|

 


ادامه مطلب
[ شنبه 21 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:59 ] [ علیرضا ] [ ]


شرح حال :|

کلا،  چرندیات روزانه،  تراوشات پریودیک :|


ادامه مطلب
[ دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:, ] [ 21:20 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the sun - Fragile

Swallow the Sun 

Fragile 


 

I remember her
Dark flowing hair
Eyes like deep blue waters
And her skin so fair

او را به یاد می آورم

با گیسوی تیره و پریشان

چشمان، همچو آب های نیلگون و عمیق

و پوستی لطیف


I remember her
How she used to sing
Melodies so full of sorrow
Dreams in the making

او را به یاد می آورم

که چگونه میسرود

نوا هایی سرشار از اندوه

رویاهایی از ساختن


She was so fragile

او بسیار شکننده و ظریف بود…


Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


I remember her
Delicate beauty
Her eyes so wise and knowing
When she looked at me

او را به یاد می آورم

زیبایی ظریف

چشمانش سرشار از خرد

آنگاه که مرا می نگریست


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


The red haze fading
My vision regaining
And on my arms I see her lifeless body

مه سرخ محو میشود

بینایی ام را باز می یابم

و در آغوشم جسم بی جانش را می بینم


Realizing what I've done
Anguish grips my heart
I close her eyes for the last time and she'll sing no more

درحالیی که میفهمم چه کرده ام

و غم و اندوه قلبم را چنگ میزند

چشمانش را برای آخرین بار می بندم

و اون دیگر نخواهد خواند..


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

 

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم.. 

[ شنبه 7 فروردين 1395برچسب:Swallow the sun, Fragile, Metal, Death, Doom, ترجمه شعر, متال, ترجمه, دووم, دث, آهنگ, شعر, ] [ 1:21 ] [ علیرضا ] [ ]


فاک دیس شت

اینبار تنها تراوشات پریودیک :|


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 5 فروردين 1395برچسب:, ] [ 1:24 ] [ علیرضا ] [ ]