Draconian - Pale tortured blue ترجمه
Draconian
Sovran (2015)
03.Pale tortured blue
On my naked back
A dance of the nocturnal sun
The tall grass crawls around me;
In adoration bowing
Can I find you in your dark?
Can you find me in your heart?
خورشیدِ شامگاهی بر پشت عریان من می رقصد
سبزه های بلند با رکوعی از سر ستایش
در اطرافم می خزند
آیا میشود تو را در این تاریکی پیدا کنم؟
آیا مرا در قلبت می یابی؟
There's a fallen statue in the wilderness
It has found its way to your dreams
Haunting the waking hours
In nights' color with eyes like rain
آنجا در بیشه ها تندیسی افتاده است
که به رویاهایت راه یافته
و در رنگ شب
و با چشمانی همچو باران
ساعت های بیدارت را شکار میکند
The shades beseech you
My love increases you
And summer freezes you into me...
The cold fire suits you!
A pale tortured blue blistering through
سایه ها التماست میکنند
عشق تو را بالا می نشاند
و تابستان تو را به سرمای درون من میکشد
آتش سرد همراهیت میکند
و زخمی آبی رنگ، رنجیده و رنگ پریده، در جانم فرو میرود
A lifeless lover was the high mountain
Where we tried to reach the stars,
The moon, the ways beyond
It was the purest love of all...
عاشقی بی جان، آن کوه بلند بود
همانجا که خواستیم به ستاره ها
به ماه
و راه های پیش رو دست یابیم
و این، زلال ترین عشق ها بود..
I will raise a statue in the wilderness
It will find its way to your dreams
This will haunt you forever
In nights' color with eyes like rain
من تندیسی در این بیشه ها می سازم
که به رویا هایت راه خواهد یافت
و برای همیشه
در رنگی از شب و با چشمانی همچو باران
به دنبالت خواهد گشت
Yet I collect the stars you wept,
Keeping them as my own
To be lost in your eyes
For all the sadness that we kept
با این وجود، همچنان ستاره هایی که گریستی را جمع میکنم
و آنها را برای خود نگهمیدارم
تا خود را در چشمانت جا بگذرام
به [تلافی] همه غم هایی که داشتیم..
And I fail to realize it's you...
The cold suits you!
A pale tortured blue blistering through
و من نمیفهمم که این تویی
سرما تو راهمراهی میکند
و نوری آبی، رنجیده و رنگ پریده، در جانم فرو میرود
When there's peace within myself
And everything else
A pale tortured blue blistering through
وقتی درون من آرامشی است
و یا هر چه!
رنج دیده و رنگ پریده
نوری آبی درجانم فرو میرود،،