دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

یکی دیگه..؟

بازم دلم تنگ شد برا اینجا

کلبه خودم

شاید چون

به شدت احساس تنهایی و حوصله سر رفتگی و خستگی دارم

 

هنوزم وقتی سرچ میکنی swallow the sun - april 14th اولین نتیجه فارسی ترجمه منه؟ 

هنوزم همه بازدید کننده ها غریبه اند؟ 

 

 

خیلی شعرای ترجمه شده دارم بزارم

خیلی داستانا

 

یکی ازچیزایی که منو اینجا کشوند آلبومی بود که بعد چند سال منتشر شد بلخره. بعد سه سال و اندی

و صدای heike جان من برا اولین بار تو یه آلبوم رسمی استدیویی شنیده شد و شعر و آهنگ بی نظیر یوهان اریکسون رو همراهی کرد و sovran رو شکل داد که به نظرم یه موفقیت بزرگ و یه نقطه عطف برای دنیای دووم محسوب میشه

چه طرفدارای قدیمی خوششون بیاد چه نه،  گروه به وجود همچین عنصری نیاز داشت.  یجوری کامل تر و بالغ تر شده.  تغییرات حتی کاور آلبوم رو هم متاثر کرده :)) و واقعا به نطرم یه نقطه عطفه

دراکونیان با آلبوم های دهه های اخیرش به یکی از بندای مطرح دووم تبدیل شد ولی باز چه طرفدارا قبول بکنند چه نه،  روند نزولی داشت طوریکه آلبوم آخر شون هیچ قابل مقایسه با قبلیا نبود

اما اینبار..  دوباره یه شاهکار خاص خلق کردن

کم کم همه چیش رو میزارم!  

این پست قرار نبود موسیقیایی باشه. دی ولی ووقتی صداش داره تو گوشم جاری میشه نمیشه از چیز دیگری حرف زد

 

 

دلتنگم

خیلی 

بدتر ازش اینه که اصلا نمیدونم دلتنگ چی ام

دلتنگ کسی/چیزی که هیچوقت نداشتم

نمیدونم 

شاید دلتتگ  خودم

حتی دلتنگ اینجا

دلتنگ چیزی ک بودم

گاهی خودمو سرگرم میکنم

مثل دیروز.

که ساعت نه و نیم بیدار شدم ساعت ده تا هشت شب کتابخونه بودم  

و امروز که بی هدف و بی فکر نشستم bfme بازی کردم.  و سه بار بردم.  ملت رو رسما به باد دادم.  و خیلی پوکر فیس پا شدم 

یا وقتی خیلی بی حس و حال  Dream on رو می نواختم

 

(لیریک های آلبوم هنوز منتشر نشده. و فقط میشه با دقت بیشتر گوش کرد و هر دفعه بیشتر عاشقش شد.) 

 

 

نمیدونم چی بگم

این روش گفتن درست نیست! 

[ جمعه 8 آبان 1394برچسب:, ] [ 23:21 ] [ علیرضا ] [ ]


..

اوه شت 

ینی جامع ترین عبارتی که میتونم الان بگم.. او شت!

..

از یه طرف پاییز.  از طرفی ریاضی.  نبود آردا.. گیتار. پدیده مزخرفی به نام مسافرت به شهر دیگر  (از چاله به چاهه دیگه رسما -_-) همراه خانواده و خوب  جدال قبلش!. پروژه نمیدونم چندم توسعه :)) و تعهداتم به خودم! آلبوم های ابر شاهکار متعدد (با شناختی که از تک تکتون دارم اگه گوش کنید مختون میپاشه رو در و دیوار احتمالا. دی. وگرنه همرو میزاشتم!)  و گند تر از همه صدای سوسکی که روی کاغذام راه میرفت و مایعات درونیش پخش شد رو کاغذات نازنینم. ای سگ تو روحتون -_-

... #$&:@+&6)%#)$.. (چشماتونو بگیرید فوحش زیر صفر* بود -_-) 

و باز  ماه نو پاییز گیتار آلبوم ریاضی برنامه و باز آلبوم و گیتار و پاییز و ریاضی و البته سوسک & #(@&#    .  :|

امروزم که کلا به قاف برده شد  به یاری نسبتا آشنایان -____-

فردااحتمالا برنامه ریاضی رو تا شیش مهر تموم کنم

بعدش اتاقمو سر و سامون بدم. به کتابا و البته  سوسک های گرامی! 

و بعد فقط من و پاییز و آلبوم و گیتار و ماه میمونیم فقط :))

 

[ شنبه 28 شهريور 1394برچسب:, ] [ 2:42 ] [ علیرضا ] [ ]


...

"آیا تو خواب راه رفتن هم مسریه؟.. "

....

پاییزه..

باید " فصل آوای کلاغ ها" و "درخشش سیمین رنگ پریده " گوش داد.. 

بی هوا رو جدول خیابون راه رفت

 با گربه های خیس از بارون زیر ماشینا صحبت کرد! 

از تو چاله  های آب ماه رو نگاه کرد و براش آواز خوند... 

 

" و گرمای تابستان گذشته گم گشته است...  آیا میتوانی این را ببینی؟ 

ستارگان درون خواب بی رویایی از نور ها فرو می روند..  میتوانی ببینی؟ 

زمین ها جامه ای از رنگ زخم های سرخ به تن میکنند

آیا این را میبینی؟... "

 

 

 

و همچنان دل من تنگه و پاییز بر ساز دلم زخمه میزنه!؟! ؟

[ جمعه 26 شهريور 1394برچسب:, ] [ 23:58 ] [ علیرضا ] [ ]


.. M

لوکس بلاگ هم دو روز بود رسما رو اعصاب بود

و الان هیچکدوم  از چیز هایی که دوس داشتم بنویسم رو به یاد نمیارم

نتم وصل شد از شاتل. لامصب فککمو آورد پایین

سرعت دو مگابایت بر ثانیه!

در عرض ده دقیقه یه فایل یک گیگی رو میشه دانلود کرد!!

ینی مخم سوت کشید

چیکار کنیم خو ندیدپدیدیم (کلمرو!) دیگه   

بعد..  این اسکایریم خیلی خوبه آقا :/

برنامه این طوریه که صب ساعت نه بلن میشم صبحووه و کمی اینور اونور بعد ساعت یازده میرسم کتابخونه تا ساعت هشت شب

بعد برمیگردم خونه بهه جای شام یه دست اسکایریم میزنیم به بدن حالمون جا بیاد. تا ساعت ده

بعدمیام در رخت خواب عزیز دل کتاب میخونیم..  یک و دو هم میخوابیم

این بود انشای من :/

 

 

از جمعه ها متنفرم

 

هاا تا یادم نرفته

بو پاییز.....  خیلی خوبه

[ پنج شنبه 26 شهريور 1394برچسب:, ] [ 23:52 ] [ علیرضا ] [ ]


...

به قول یکی،  و خدا یوهان اریکسون را دوست دارد :/

پست قبل یکی از قشنگترین چیزای موجود رو گذاشتم

خیلی خوب و قشنگ گفته شده

توصیه میشه گوش کنید (همه آهنگام رو در سایت myfreemp3.cc موجودا میتونید سرچ و دانلود کنید) 

خیلی خوب توصیف ده.. 

 

و حالا بریم سراغ پست امشب.دی

آهنگ بدون متن میزارم. دی کلا برعکسه

 

ایشون یکی از معدود چهره های ایرانی هستند که همچین به دل میشینند. دیشنوید:

http://dl.songtext.in/GHadimi/shakila/Akharin%20Kokab/01%20Akharin%20Kokab.mp3 

 

[ شنبه 21 شهريور 1394برچسب:, ] [ 23:33 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - redire ad secessum - The Return to Solitude

Draconian :

redire ad secessum

بازگشت به تنهایی


 

A, mundus facit nos redire, redire ad secessum.
Spesne aliquando veniat animis tenebrosis quae solae ambulant.
آه جهان مرا مجبور به برگشتن میکند..  سوی تنهایی

آیا میشود امید سراغ روح تیره ای که به تنهایی سرگردان  است بیاید؟ 

 

Hear my silent prayer as I weep tonight!
نماز مرا،  امشب که من گریه میکنم، بشنو

 

Dawn gets greyer, thou hast taken flight!
سپیده دم تیره تر میشدو،  تو پرواز کرده ای!


Love abandons the soil, leaves a shade...
It whispers 'goodbye' as we quietly fade... away!
عشق خاک را ترک می گوید،  و سایه ای باقی می گذارد

زیر لب زمزمه میکند "خدا حافظ".  درحالی که ما به آرامی محو می شویم..


Lacrimae ex oculis meis fluunt,
sed crepusculum fletum meum tranquillat.


Please, give us wings to fly!
Without love our world dies... it dies!
به ما بال هایی برای پرواز عطا کن

بدون عشق جهان ما می میرد..  می میرد!


To drown in the cold mournful sea...
So lost here in a world not meant to be... for me!
غرق شدن در این دریای سرد محزون

گم شدن در اینجا، در این جهان،  جایگاه من نبود  

The fading moon cries in vain,
as the rising sun reflects my pain.
We sail on seas of guilt and shame,
but still we feed this love-lost flame... with hope!
آنگاه که خورشید در شرق درد مرا منعکس میکند،  ماه در حال محو شدن در عبث گریه می کند

ما در آب های گناه و شرم پارو می زنیم

اما هنور به این شعله بدون عشق، امیدوارانه،  دامن می زنیم..


Hear my silent weeping as I pray tonight...
Night grows colder, but I see a new light.
آه امشب که دعا میکنم، گریه پنهانی مرا بشنو

شب سرد تر می شود،  اما من روشنی جدیدی می بینم


Beautiful night, to thee we pray;
Let the truest of love come our way!
Beautiful night, to thee we pray;
Let all the illusions just wither away!

ای شب زیبا،  برایت دعا می کنیم

بگذار ره آوردمان حقیقی ترینِ عشق ها باشد

بگذار تمامی اوهام و خطا ها پژمرده شوند!



Writer(s): Anders Jacobsson, Johan Ericson
Copyright: Iron Avantgarde Publishing Gmbh

 

[ جمعه 19 شهريور 1394برچسب:Draconian, The Return to Solitude, Metal, Doom, Gothic, متال, دووم, ترجمه, , ] [ 23:35 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the Sun - Emerald Forest and the Blackbird

Swallow the Sun 

01. Emerald Forest and the Blackbird 

جنگل زمرد و پرنده سیاه 


 

My Child, I will bury you on the highest hill

کودک من، تو را بر فراز بلندترین تپه ها دفن خواهم کرد

beside the tallest tree where winter will cover you

در کنار بلند ترین درخت، جایی که زمستان تو را خواهد پوشاند

and build the biggest castle.

و بزرگترین قلعه را خواهد ساخت

There I will bury you, from the arms of your mother.

آنجا تو را دفن میکنم، دور از آغوش مادرت

Soon the angels will carry you over the edge of the world,

به زودی فرشتگان تو را بر فراز مرز های جهان با خود خواهند برد

lead you through the deepest forest,

و درون عمیق ترین جنگل ها پیش خواهند برد

away from sickness, into the light.

دور از بیماری ها، به سوی نور

Sleep my child, lay down your head and leave this pain,

بخواب کودک من، سرت را زمین بگذار و این درد را رها کن

I'll read your these last pages of the tale.

من این آخرین برگ های داستان را برایت می خوانم

 

To endless morning I'm cursed from here on;

از اینجا تا به صبح بی انتها نفرین گشته ام

you will be taken, I was meant to stay...

تو بُرده خواهی شد ... و من ماندنی ام...

 

The Emerald Forest was quiet

جنگل زمرد ساکت بود

and the deep green of the diamond leaves

was glimmering in the sky high tree tops

و سبزی عمیق برگ های الماس بر فراز درختان سر به فلک کشیده سوسو میزد

on the gentle wind, tall as the mountains in the east.

بر باد های لطیف، بلند همچو کوه های شرق

Echoes of the steps of giants

were fading like the beat of your weak heart.

پژواک گام های دیوان همچو تپش های قلب ضعیفت محو میشدند

Shades of night welcome you with a twisted smile.

Slowly with every tiny breath.

همراه با هر تنفس کوچک، تیرگی های شب با لبخندی  به استقبالت می آمدند

 

Hold my hand tight, nothing will hurt you here.

دست مرا سفت بگیر، هیچ چیز در این جا به تو آسیبی نمیزند

You are almost home my little angel, I will lead you through.

تو تقریبا به خانه رسیدی فرشته کوچک من

من تو را به داخل راهنمایی میکنم

 

Night creatures, unicorns and white owls,

موجودات شب، تک شاخ ها، جغد های سفید

treasures hidden in the emerald glow.

گنجینه های مخفی در تابش زمرد

Green light on the white altar and the black throne,

نور سبز روی محراب و تخت سیاه

choirs of ancients blessing your passage to the world below.

هم سرایان باستان راه تو را به جهان پیش رو تقدیس میکنند

 

The path through the woods was getting narrow

راه میان بیشه باریک میشد

and the aisle of trees shaded the last light of the moon.

و راهرو درختان، آخرین نور ماه را تاریک گرداندند

But the light from the candles on the bridge across the water

اما نور شمع های پل روی آب...

lit the way from emerald steps, marking our trail deeper.

راه را از قدم های زمرد روشن کرده و رد پای ما را عمیق تر جلوه دادند

 

This is the frontier as far as I can pass,

اینجا سرحد فاصله ای ایست که میتوانم طی کنم

but the calling of the Blackbird will lead you on from here.

اما از اینجا به بعد ندای پرنده سیاه تو را هدایت خواهد کرد

Every tear will turn to an emerald in this forest,

در این جنگل هر دانه اشک به زمردی بدل خواهد شد

and this is where it ends, the cry turns to laughter, my son.

و این، جاییست که ختم میشود. گریه به خنده مبدل میشود.

 

You will be taken, I was meant to stay, my loved one.

تو بُرده خواهی شد و من محکوم به ماندنم

ای محبوب من... 

 

 

 

[ یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:Swallow the Sun, Metal, Doom, Emerald forest and the blackbird, ترجمه, شعر, , ] [ 1:56 ] [ علیرضا ] [ ]


Heike جان! ؟

این موجود قبلا هم که گفتم..  خیلی محبوب ه اصلا :/

شعراش صداش طرز فکرش حرف زدنش علایقش لباس پوشیدنش عقایدش همه چیش خیلی بیش از حد دوست داشتنیه "برام" 

چه قدر خوبه که هنوز زندسد :/ والا :)) بیشتر آدمای اینجوری اصولا اخه مرده اند خیلی وقت پیش... 

همینطور یهویی خواستم اینجا بزارم اینو مشکلیه!! ؟؟ 

پست بعد شعره انشاءالله ..

...  من عاشقتم.. عوضی!!  :)) 

 

چه قدم عکسا به فضای وبللاگ میخورن

 

[ شنبه 14 شهريور 1394برچسب:, ] [ 2:29 ] [ علیرضا ] [ ]


اندر احوالات کوه :/

امروز بازم کوه بودیم. دی

قبل طلوع خورشید حرکت کردیم باز..

عالی بود! عالیه کلا!

حالا من یه گونه هم کریستال جم کردم ملت میگفتن اینارو میخوای کجات..  ینی چیکارشون کنی.  دی

حالا بیخیال اینا

آقا یکی از نمیدونم مزخرفترین یا جالب ترین چیزا اینه که وقتی نگاه میکنی میبینی دو قدم راهه تا قله

هی میری جلو

هی باز میبینی چند نتر جلو تره

و بازم میری

میبینی نه بازم جلوتره :/

رو اعصابه اصلا :)) 

 

ولی وقتی پایتو میزاری اون بالا ترین نقطه هه... جایی که حتما باید داد بزنی..  اونجا یکی از قشنگ ترین لحظه های زندگی بشره. دی 

فوق العادست.

و اصولا اونجا باد شدید ترین وقتشه... 

اوه شت!

حالا بگذریم از اینکه چند دقیقه پیش داشتم امهمه عالم و آدمو فوحش میدادم :)) 

لامصب خیلی بد قلق ه

کاملا خاک نرم :/

ینی کافیه یبار پاتو اندازه چند درجه اشتباه بزاری..  تا تهش بر میگردی عقب :`|

بعد ممکنه هی یه قدم بری بالا سه چهار قدم برگردی پایین. دی

 

ولی این بار وضعم خیلی بهتر از دفعه صبل و دفعات قبل تر بود

اونطوری خسته نشدم

خیلی راحت تر بالا رفتم.  

و خیلی زودتر

 

البتا این گونه شیب اا یا خوبی داره

برگشتنی زانوت با کاف نمیره :)) کافیه کمی شل ول کوی تا خیلی آروم و ملیح خود به خود پاییو یری.  اسکی در شن :/ :))

 

سیصد چارصددتا عکس گرفتم! 

خلاصه کنم که این سه چهار بار که رفتیم، بالای پونصودمگ عکس شده :))ولی خوب...  وقت نکردم بزارمشون.  خیلیا مال ماه پیش اند حتی که براشون پست هم نزدم

خستم.میفهمید!! ؟ خستههه:)))

 

و یه چیزم بگم

وقتی  میرید اونما

بعدش که بر میگردید وارد شهر میشید احساس میکنید یه فشاری روتونه

خیلی مزخرفه اصلا.  عادت کردیم متوجه نمیشیم

خیلی افتضاحه

خیلی :\

 

 

بربم پست بعدی :/  

[ شنبه 14 شهريور 1394برچسب:, ] [ 2:16 ] [ علیرضا ] [ ]


..

دوس دارم گیتار زدن بلد باشم. 

ینی میشه؟ 

دی

ولی حوصله ندارم همراه مشتی خنگولیسم برم کلاس

کلا غیر قابل تصوره. ایش!

میخوام سنت حسنه self study رو برای گیتار هم در پیش بگیرم

کسی نظری نداره؟  /: 

اگه بشه.. 

نمیرم تو ال گلی بشینم آهنگای محسن یگانه بزنم و دخدرای ملتو دیو بزنما. نه. اشتباه نکنید.. :)))) 

 

خیلی آرزومه آهنگ sounds of pain رو از uaral بزنم

اون روز بتونم این کارو بکنم یکی از ایام تاریخی خواهد بود

 

البته این آرزو کمترینشونه. دی.  شاید نزدیک ترین

(و من از اینجا میدل فینگر گرامی رو به ملت همیشه منتقد که خواهند گفت "نمیشه این آهنگ رو با یک گیتار زد به دو نفر احتیاجه" نشون میدم و میگم، کارای یوهان اریکسون رو هم باید چند نفری اجرا کرد. ولی یوهان اریکسون یک نفره متاسفانه. دی بهله. بهله!) 

به فکرشم... 

_____

آقا من عکاس نیستم

فقط دوس دارم از چیزایی که دوس دارم عکس بگیرم /':

_____

حالا بیاید یکم هنر های درونیم رو آشکار کنم. دی

چند روز پیش که رفته بودیم کوه (خاک تو سرم که پست نزدم براش همون روز :( وقت نمیکنم. خستم میفهمید خستههه :)) ) 

چنتا کریستال کربنات کلسیوم(! ؟؟! ؟) (شیمی رو هم به فنا دادیم. دی)  پیدا کردم خوشم اومد برداشتم/:

بعد اومدم خونه خوشم اومد کمی برشش دادم سنگای چسبیده اش رفت 

بعد تراشیدمش

بعد ساییدمش

بعد یک دانه حلال ماه کردمش :') 

بعد چون لایه لایه بود از وسط نصف شد شد دو تا

 

الان به یه دوس دختر نیاز داریم یکی بمونه پیش خودم اون یکی رو بهش هدیه بدم / :)) 

 

حااا بعدا عکسشو مبزارم ببینبد

_____

آقا خدایی اسکایریم حال دگری دارد

 

 

 

این پست ماا چند روز پیش بود تا اینجا که نت نداشتم ارسال می کنم

[ چهار شنبه 11 شهريور 1394برچسب:, ] [ 23:2 ] [ علیرضا ] [ ]