دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

شاید اصلا وب رو تعطیل کنم

 

[ یک شنبه 4 مرداد 1394برچسب:, ] [ 2:7 ] [ علیرضا ] [ ]


...

خوب...

نمیدونم قضیه چطور شده. هیچ حس نوشتن ندارم...

نه که حال نداشته باشم.  کلا انگیزه ای ندارم براش. دی.  خیلی وقته البته

 

فعلا به فیلم into the wild اشاره کنم فقط.  

بی نهایت این فیلم خوب بود.. 

خیلی توصیه میشه 

 

http://wfiles.brothersoft.com/i/into_the_wild_63567-1920x1200.jpg 

 

حتما ببینید این فیلمو.  حتما.  حتما

 

[ یک شنبه 4 مرداد 1394برچسب:, ] [ 2:1 ] [ علیرضا ] [ ]


به الن!  

http://hn2.asset.aparat.com/aparat-video/14d5f0aacb57503eb9e41f3eb3a6ebe72307827-360p__16158.mp4

بفرما جانم

[ پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:, ] [ 15:26 ] [ علیرضا ] [ ]


...

گاهی وقتا میشه خاطراتی که مدت ها جلوشون  و گرفتی بودی عقب زده بودیشون رو ذهنت هجوم میارن

مثل یه بهمن. یه سیل بعد شکسته شدن سد

_____

نمیدونم حالم خوب باید باشه یا بد

چه قدر اتفاق چه قدر فکر چه قدر تپش قلب! 

______

چن وقتیه حس میکنم تو گوشم کرمی چیزی داره راه میره :)) والا! 

خدا لعنتش کنه اون دکتر کثافت رو.

هیچ وقت نمی بخشمش

 ____

نمیدونم من این روزا کم اعصابم یا.... 

طبق معمول دراز کش بودم که خواهر نا گرامی عین چی سرشو انداخ پایین اومد تو. اعتراضی نکردم. منم هدفون رو گوشم بود نه میشنیدم نه میدیدم)  وسایلش رو که راست و ریست کرد به جای اینکه تشریف ببره گم شه بره بیرون یهو دیدم سرش خورد به هدفون از عقب

طوری پا شدم انداختمش بیرون که خودم بعدا تعجب کردم این رفتار از من سر زد.  دی.  حتی نتونست دهنشو باز کنه جیکش در بیاد.  

متنفرم از این جور آدما. دست خودم نیست.  دلم میخواست انگشت شصتم رو بکنم تو چشمش بعدش اون قدر خفش کنم تا بمیره::))  

ولی خوب قسمت نشد ایشالا دفه بعد  :)) 

_____

آقا این احتمال چه فدر خوبه 

عشق ترین مبحثه :')

خیلی خوشم اومد ازش. 

_____

دارم دنبال یه مکانیزمی برای اسکن نگاتیو میگردم. 

باید طوری باشه که نور رد شه ازش به جا بازتاب

طبق محاسباتم اگه روش آینه میزاشتم باید خوب میشد اما محاسباتم غلط بوده.  دی

نور خارجی هم صاف نمیشه

ال ال سی دی گوشی استفاده کردم خیلی خیلی خوب شد.  ولی نمیدونم چرا اصلا رنگی بودنش دست نبود و کلا سیاه سفید دیده میشد :)) 

باید بیشتر بهش فکر کنم!

_____ 

 

اتاق من همیشا طوری بود که گرم ترین نقطه خونه بود و بر خلاف طبقه پایین که با کولر آبی خیلی خیلی خوب میشد اینجا اصلا جواب نمیداد.  فقط هوا شرجی میشد

برا همین ماه ها شایدم سال هاست که ذهن من مشغول این موضوعه  چطور میشه دمای محیط رو پایین آورد بدون اینکه رطوبت بره بالا

میدونی..  کولر گازی به نظرم احمقانه ترین چیزه

خیلی مسخرست

ما برای گرفتن انرژی از محیط این قدر انرژی مصرف میکنیم.  این اصلا منطقی نیست.  

باید یه راهی باشه که این انرژی به اصطلاح مهار بشه 

نمیدونم میفهمین منظورمو یا نه

اصلا منطقی و معقول نیست که برای جذب انرژی مقدار زیادی انرژی به یه سیستم بدیم! این فاجعست به نظرم

 کولر آبی خیلی معقول تره.  آب انرژی رو از محیط میگیره تا تبخیر شه

تا اینجا خیلی خیلی خوبه

اما..  هوا شرجی میشه رطوبت میره بالا و بعد مدتی این پروسه متوقف و حتی معکوس میشه. مگر اینکه از یه جایی هوای داخل با بیرون تبادل شه برا همین اصولا کولر آبی رو نزدیک در باز میزارن

حالا گاهی شرایط طوری میشه که مثل اتاق من بدبخت گرمای هوا اون قدر زیاد هست که این تبادل رطوبت به کلی اون کولینگ رو خنثی میکنه و عملا هیک اتفاق خاصی نمیفته.  دی

یا مثلا در جنوب و شمال رطوبت اون قدر زیاده که اصلا عملی نیست

پس چالش از اینجا شروع میشه : چطور میشه آب گرمارو بگیره تبخیر شه اما این رطوبت که اتفاقا گرم هم هست بلخره وارد محیط نشه... 

این مسله ماه ها شایدم سال ها ذهن منو به خودش مشغول کرده بود

تا اینکه بلخره امثال بعد از شکست های پی دی پی بلخره به یه چیز نسبتا خوب دست یافتم

یه جسمی که با برگ دوازده ولت کار میکنه و اصولا برا اتاقیمثلا به حجم صد متر مکعب کافی به نظر میرسه

اجزای اصلیش دو لایه عایق گرمایی.  یه هیت سینک حجیم آلومینیومی ویه فن هست. و مقداری آب (ترجیحا آب خنکی که توی کولر قدیمی تون بوده و بوی پوشال به خود گرفته :)) )  و یه آینه! و یه لوله که از پشتش زده بیرون..  وارد جزیات نمیشم :پی

فقط نمیدونم چی شده که چند روزیه هوا به شدت خوب و خنک شده و نمیتونم کامل تستش کنم

هرکی ایده ای داشته تو ذهنش تا حالا بهم بگه ممکنه مفید باشه. دی 

جا داره اینجا از همه اعضای خانواده کمال قدر دانی و تشکر رو بکنم که با مسخره کردن و دلسرد کردن این حقیر به  سگ شدن هرچه بیشتر بنده کمک کردن

باشد که دمای چهل درجه اتاقم نصیبشون بشه :( بی تربیت ها :(

حالا شاید بعدا ازش عکس هایی رو منتشر کردم اگه بچه خوبی بودید :)) 

[ سه شنبه 29 تير 1394برچسب:, ] [ 23:50 ] [ علیرضا ] [ ]


...

اینجا خونه خالس -_-

lol 

بعد ماه ها به زور مامان اومدم

هدفون و  کتابم پیشمن البته :/

فیلم خوب ندیدم این چند روزه کتابم همچنین

ولی یه فیلمی دارم تو گوشی که قراربوده دیشب رویت شه ولی فعلا نشده (از این بابت اصلا ناراحت نیستم البته :')   ) 

اما تا دلتون بخواد آلبوم هایی ابر شاهکار شنیدم این چن وقته :') 

آلبوم heretoir (همونی که کاور محشری داش :'( ) که تموم شد

میریم سراغ آلبوم departure ایشالا... 

دی

[ یک شنبه 28 تير 1394برچسب:, ] [ 17:31 ] [ علیرضا ] [ ]


...

 

قضاوت قضاوت قضاوت.. 

اه بس کنین دیگه

تا کی ابله باشیم... احمق باشیم

کافی نیست‌؟ 

 

 

[ شنبه 27 تير 1394برچسب:, ] [ 4:42 ] [ علیرضا ] [ ]


...

امشب یکی از اون ترک های خاطره انگیز رو میزارم... یکی از قشنگ ترین چیزایی که میشه شنید تو این رده

و... صدای laura   جان غوغا کرده اینجا.  

یه احساس صمیمیت خاصی توی کل ترک موج میزنه

و شعر و ووکال محشر با صدای ایشون..

(مناسب برای همه سنین همه سلیقه ها.  حتما بشنوید)

 

A long time ago I went to the shore
I whispered my wish to a breeze from the North
The wind took the wish high to the stars
Told them what I've missed with all my heart

زمان دراری قبل به ساحل رفتم

آرزویم را در گوش نسیمی از شمال زمزمه کردم

باد آرزو را تا ستارگان بالا برد

به آنها گفت همه قلبم دلتنگ چیست


I was mesmerized by the rolling tide
I lay on that shore and gazed into the skies
Like a shooting star, my dream was gone
I made up my mind
I don't want to wake up
من با حرکت امواج مسخ گشته بودم

روی ساحل دراز کشیدم و به آسمان خیره شدم

رویای من همچو شهابی ناپدید شده بود

من تصمیم را گرفتم..

نمی خواهم بیدار شوم...

 

When will time heal and fulfil the dream of my heart?
When will we unite as one and light our own star?
کی میرسد که زمان، قلب مرا التیام بخشیده و رویایش را محقق سازد

کی ما یکی می شویم و ستاره خودمان را روشن می سازیم؟


All these memories I will treasure in my heart
Words are so vain
A bond beyond quintessence
همه این خاطرات را در قلب خود همچو گوهری محفوظ خواهم داشت

کلمات بسیار بیهوده اند

بند و زنجیری روی جوهر اصیل


For a thousand lifetimes
I will wait to feel
A passing moment of bliss
To be embraced by silence

برای مدت هزاران زندگی

صبر میکنم تا احساس کنم

لحظه گذرایی از سعادت را

تا سکوت مرا در آغوش بکشد...

 

گوش کنین حتما

 

http://www.myfreemp3.re/l/20358257_165533952/#




یه زیبایی همراه با اندوهی ناپیموده...

خیلی متنش و آهنگش و ووکالش خوبه لامصب

و اونجایی که به آسمان خیره میشه و رویای خودش رو همچون شهابی از بین رفته و گم شده پیدا میکنه و تصمیم میگیره هیچ وقت بیدار نشه...  

و این تهش که حاضر میشه به مدت هزار عمر صبر کنه تا یک لحظه رو احساس کنه. 

و اون جمله آخر..

و خدایی صدا هم این بیت آخر رو طوری میخونه که روحت از تنت جدا میشه... 

 

 

 

اینم خود نا کسش!! 

[ یک شنبه 21 تير 1394برچسب:, ] [ 2:16 ] [ علیرضا ] [ ]


...

I feel so empty


ادامه مطلب
[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 2:20 ] [ علیرضا ] [ ]


خیلی وقته پست نزدیم

و نمیدونم..  هیچ کامنتی هم نداریم مدت هاست 

این چند روزه فقط عین سگ کار کردم :)) 

 

 


ادامه مطلب
[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 2:9 ] [ علیرضا ] [ ]


...

حال ندارم... 

خیلی عصبی ام خیلی

هیچ راهی هم نمیرسه به ذهنم... 

انگار باید اتمیک پست بلک (!) عادت کنم

عوضی -_-

 

[ دو شنبه 15 تير 1394برچسب:, ] [ 23:29 ] [ علیرضا ] [ ]